• شش: فقط یه شام کوفتی!

276 80 82
                                    

به نظر می‌رسید اون بوسه تمومی نداشت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

به نظر می‌رسید اون بوسه تمومی نداشت. نفس‌هاشون تند شده بود اما همچنان به بوسه‌ی خیسی که شروع کرده بودن ادامه دادن.

جیمین دست‌هاشو دو طرف صورت جونگکوک گذاشته بود و پسر دیگه، با گرفتن کمرش اونو بالا نگه داشته بود. کم کم به سمت کنار استخر هدایت شدن و جونگکوک از پشت به لبه استخر چسبید.

چشم‌هاشون رو بسته بودن و بدون فکر کردن به چیز اضافه‌ای، لب‌های همو می‌مکیدن. زبون جونگکوک به داخل دهن جیمین سفر میکرد و خیس بودنشون، لغزشش رو راحت‌تر میکرد.

درسته که هر دو همچین چیزی رو پیش بینی می‌کردن اما حالا که داشتن انجامش میدادن، خوب فهمیدن که چرا انقدر براش مشتاق بودن.

جیمین فهمید زمانی که به چشم‌های جونگکوک نگاه میکنه، قلبش طوری می‌لرزه که تا الان هیچوقت اینطور نشده بود.
و جونگکوک طوری از ته دل پسرو می‌بوسید که حس میکرد هر لحظه ممکنه قلبش از جا دربیاد.

شاید هم باید همینکارو میکرد. قلبش رو تقدیم این پسر غریبه میکرد تا شاید اون دست از تصمیمات اشتباهش برداره و یه فرصت به جونگکوک بده. این بوسه رو می‌تونست به عنوان تجدید نظرِ جیمین درنظر بگیره؟

جیمین لب پایین جونگکوک رو مکید و کمی به بیرون کشیدش. کارش باعث خنده‌ی جونگکوک شد اما با این حال، دوباره سرشو رو کج کردن و عمیق‌تر از قبل لب‌های همو به بازی گرفتن.

حرکات نرم و لطیف لب‌هاشون روی هم و بازی زبون‌هاشون، حس فوق العاده‌ای به هردوشون داده بود طوری که اصلا نمی‌خواستن به بعدش فکر کنن.

جونگکوک سعی میکرد دست‌هاشو ثابت نگه داره اما امواج آب این اجازه رو بهش نمی‌دادن. برای همینم زیر آب، تقریبا همه‌جای بدن پسر کوچیک‌تر رو لمس کرد.

کم کم تغییراتی زیر دل و توی پایین‌تنه‌ی هردو داشت شکل می‌گرفت. خصوصا زمانی که جیمین خودشو بیشتر به جونگکوک می‌چسبوند و بین لب‌هاش ناله میکرد.

جونگکوک جرئتش رو جمع کرد و آماده بود تا حرکت دیگه‌ای بکنه و از بوسه فراتر بره برای همینم لب‌هاشو به سمت گردن جیمین هدایت کرد اما...

Stuck On Stupid | KookminWhere stories live. Discover now