PART 0

91 20 0
                                    

چشم‌هایی سیاه و تاریک، محصور در سرخی و خون.
صدای کوبیده و کشیده شدن پایه‌های صندلی.

پر از انزجار نسبت به طناب‌هایی که تنش رو احاطه کرده و بی‌اهمیت نسبت به عواقبش، فریاد زده.

جونگ‌کوک:پشیــــــــــــــمونت می‌کنم نامـــــــــــــجون؛ قســـــــــم می‌خورم که از به دنــــــــــیا اومدنت، از زنــــــــده موندنت پشــــــــــیمونت می‌کـــــــــنم.

خندیده؛شبیه خودش...
وحشی، عصبی و تاریک.

جونگ‌کوک:پشیمونـــــــــــت می‌کنم حـــــــــــرومزاده از انتخابــــــــت.

با خستگی که میشه از شلختگی موها هم به آن پی برد؛ به چارچوب در تکیه داده و خیره به پسر زندانی تنها یک سوال از ریشه و بن وجودش رو می‌خوره و فاسد می‌کنه.

چرا به اینجا رسیدیم؟!.

بی‌حس لبخند زده.

نامجون:من همین الانم پشیمونم جونگ‌کوک.

.
..
...

سلام...

من دوباره اینجام⁦╮(. ❛ ᴗ ❛.)╭⁩ فکر کنم منو یادتون باشه.

به مناسب برگشت شاهزاده‌ی خورشید نشان به آغوش ماهش، من تصمیم گرفتم دوباره پارت‌گذاری فیکشن جاودانه وحشی رو داخل واتپد شروع کنم.

قبل از هر چیزی بگم...

این فیکشن برگرفته از مومنت‌ها و احساسات واقعی پسرها در همین دنیا و ترکیبی از تخیل هست.

طبق معمول من داخل ژانر داستان‌هام نمی‌زنم پایان خوش یا غمگین، چون اصلا این موضوع جز ژانر حساب نمیشه به طور اصولی، پس لطفاً از من نپرسین آخرش چی میشه.

به جای توجه به مقصد از مسیر لذت ببرین.

مورد بعدی اینکه کاپل‌های این فیکشن سکرت هست و شما به هیچ وجه نمی‌تونین هیچ چیزی رو پیش‌بینی کنین.

مخفف اوتی‌سونی که دانل بیو نوشته شده معنی سون‌سام رو نمی‌ده؛ من تو برنامه‌هام قصد نوشتن فیکشن سون‌سام رو دارم و قطعا داخل ژانرش می‌زنم seven some... این ot7 که می‌بینین به معنی این هست که همه‌ی اعضا، به این اندازه و شدت در داستان تاثیر و حضور دارن.

و...

در آخر امیدوارم از خوندن این داستان لذت ببرین⁦(◕દ◕)⁩

IMMORTAL WILD Where stories live. Discover now