PART 5

27 9 2
                                    

ذهن برای کاستن از آشفتگی‌های بی‌پایان خود پاها رو وادار به حرکت کرده و من هماهنگ با خروج هر کلمه به گونه‌ای جنگ‌زده دست‌ها رو در هوا تکون میدم.

+داری چه غلطی می‌کنی جونگ‌کوک؟. دقیقا داری چه غلطی می‌کنی؟.

بی‌اهمیت به نگاه خماری که با نگرانی من رو در این پیاده‌روی به طور رفت و برگشتی همراهی کرده؛ ادامه داده.

+اگه کسی دیده باشه؟. اگه دختره یکی باشه از همون حرومزاده‌ها؟.

دست‌ها به سمت تارها راه یافته برای چنگ زدن.

+بازم گند زدم؛ من همیشه گند می‌زنم. باید مواظبش می‌بودم... به جین هیونگ قول داده بودم حواسم به پسرش باشه و حالا...

می‌ایستم...
می‌ایستم و چون افسون شده‌ها به نقطه‌ای نامعلوم چشم می‌دوزم.

+یعنی الان کدوم هرزه‌ای داره لباشو می‌بوسه؟.

پلک‌ها رو روی هم گذاشته و روی صورت دست کشیده.

+کاش جین زودتر برگرده من... من بدون اون نمی‌تونم اوضاعو جمع و جور کنم.

پشت پرده پلک‌ها لبخندهای دکمه‌ای سوکجین رو می‌بینم.
پشت پرده پلک‌ها لب‌های کبود جونگ‌کوک رو می‌بینم.
کاش...

کاش اینقدر به نامجون درد ندی جونگ‌کوک!.

با نشستن انگشت‌های کوچک و توپری روی گونه‌ها که خنکیش باعث شده ثانیه‌ای نفس بکشم؛ چشم باز می‌کنم و او رو مقابل خود می‌بینم.

جیمین:نامجون.

دستش روی دستم.

در وجود این مرد جوان چه چیزی بوده که حتی با تماس پوست‌ها آرامش رو به من آشفته انتقال داده؟!.

+جیمین لطفاً ازم نخواه آروم باشم می‌دونی که...

لبخند بر لب، سرش رو بالا و پایین کرده.

جیمین:می‌دونم... می‌دونم وقتی به جونگ‌کوک می‌رسی یکی دیگه میشی.

+میگی چیکار کنم؟.

جیمین:کوک چند سالشه؟.

کلافه چرخشی به چشم‌ها داده.

+این سوالای چرتو از من نپرس. جونگ‌کوک برای من همیشه همون بچه خجالتی با چشمای آهویی می‌مونه و هیچکس نمی‌تونه جلومو بگیره که نخوام ازش مراقبت کنم.

پلک زده.

جیمین:خیلی‌خب فهمیدم مکنه‌ی مورد علاقته... اما هیونگ تو وظیفه‌ای در برابرش نداری جونگ‌کوک بالاخره ازت جدا می‍...

نه.
دیگه خنکی انگشت‌هاش آتیش قلبم رو آروم نمی‌کنه.

به سرعت فاصله گرفته و داد می‌زنم.

+اما مـــــــــــن اینو وظیــــــــــفه‌ی خودم می‌دونــــــــم که مواظبـــــــــــــش باشم.

جیمین:چرا؟. چـــــــــــــــرا؟.

بعد از پنج سال...
بالاخره بعد از پنج سال احساسی رو که حتی برای خود در خواب و بیداری در هذیون و هشیاری تکرار نمی‌کردم به زبون میارم.

+لـــــــــعنت به همتــــــــون چـــــــــــون دوســــــــــتش دارم.

.
..
...

این ستاره پایین برای درخشش بیشتر به لمس تو نیاز داره؛ ازش دریغ نکن.

.
..
...

ووت و کامنت یادتون بیبی‌⁦⁦( ◜‿◝ )♡⁩

IMMORTAL WILD Where stories live. Discover now