eyes

4.2K 1.1K 614
                                    

دالییییی🎀
...

_ راستش تهیونگ رو دیدم.

جونگ‌کوک با تعجب و شوقی که باعث ایجاد ستاره‌هایی توی چشم‌هاش شد، به‌سمت برادرش برگشت و سوجون دید که اون ذوق و شوق با حرف بعدیش؛ کور و به چهره‌ای غمگین تبدیل شد.

_ با یه مردِ خارجی.

.....‌
.

_ از اونجایی که نمی‌دونم داستانش چیه، چیز دیگه‌ای نمی‌گم؛ اما فکر کنم مرده منیجرش بود.

آلفای قهوه حرفش رو تصحیح کرد و نفسِ عمیق برادرش از گوش‌های تیزش دور نموند.

سوجون گوشیش رو برداشت و وارد گالریش شد، جسم مستطیل شکل رو به‌سمت آلفای بزرگ‌تر نگه‌داشت و جونگ‌کوک با کنجکاوی گوشی رو از دستش گرفت.
زمانی که عکسِ دونفره‌ای از اون امگای آشنا به‌همراه یک غریبه دید، تپش قلبش بیشتر شد و آلفا با دلتنگی تصویر رو، روی چهره‌ی پسرِ موطلایی زوم کرد.


تفاوت‌های فاحشی با تهیونگِ قبلی داشت. چشم‌های آرایش‌شده‌اش وحشی به نظر می‌رسیدن و خبری از لپ‌های تپلش نبود، صورتِ استخونی و جذابش کاملاً مناسب یک مدل بود.
پشتِ موهای طلاییش بلند شده و با کش مو یکجا بسته شده بودن و در یک کلام، نفس‌گیر شده بود.

_ مدل شده؟

_ مثل اینکه.


جونگ‌کوک عکس‌های دو نفره رو رد و به فوتوشوت تکی‌ای از امگا رسید، برخلاف قبلی‌ها اونجا آرایش ملایمی داشت و گوشه‌ی لب‌هاش با لبخند زیبایی کش اومده بودن.
لباس‌هاش رنگ‌های روشن و بهاره‌ای داشت که به شدت روی تنش نشسته بودن و بهش می‌اومدن.

_ خوش‌حال به نظر می‌رسه...

آلفای کوچک‌تر درحالی که پتوی نوزادِ خوابیده رو، روش می‌کشید تا سردش نشه؛ جواب داد:

_ با برندهای نام‌داری هم‌کاری داشته، سرچ اول گوگل این روزاست.

خود سوجون هم از اونجا موضوع رو متوجه شد، زمانی که جونگ‌کوک بهش سپرده بود ارزش تجاری مدل‌های اون ماه رو بررسی کنه تا برای جواهرات جدیدش، یکی رو از بینشون انتخاب کنن؛ تهیونگ صدر لیست بود.
اولش سوجون به این فکر کرد که فقط یک تشابه اسمیه؛ اما با دیدن پروفایل اون مدل تازه‌وارد، فهمید که اشتباه فکر می‌کرده و برای یک ساعت توی شوک فرو رفت.

_ اون‌وقت من تازه باید از زبون تو بشنوم!

جونگ‌کوک با اخم غرید، احساس خوبی نداشت که دیرتر از بقیه متوجه شده بود. به‌عنوان کسی که دنبال اون گمشده می‌گشت و چشم‌انتظار برگشتنش بود.


سوجون متوجه عوض‌شدن مود برادرش شد، با شرایطی که جونگ‌کوک گذرونده بود و به‌عنوان یک پدرِ بیزنس‌من، هم باید مراقب دخترش می‌بود و هم کارهاش رو پیش می‌برد، مسلماً وقتی برای گشت‌وگذار توی دنیای مدل‌ها پیدا نمی‌کرد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 19 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Negative69Where stories live. Discover now