A light in the darkness

Chapter 5

با چشماي گرد به فراري مشكلي رو به روم خيره شدم. واقعا ماشين قشنگي داشت!!! لوك بهم نگاه كرد و نيشخند زد: چيه ؟ نكنه داري غش مي كني كه اين همه جذاب رو تو يه روز مي بيني!؟:) خب معلومه پسري به اقايي و جذابي مثل من بايد يه همچين ماشيني داشته باشه!!!
چشم غره غليظي رفتم و زيرلب گفتم: مغرور خودخواه خودپسند!
باز با اون نيشخند مسخرش نگام كرد و قفل ماشينشو باز كرد ، واااااااي داخلش هم مثل قيافش محشر بود، اما اين دفعه حواسم بود كه عجيب نگاه نكنم
بالاخره تصميم گرفت راه بيوفته ، (خوبه گفت ديگه باهاش تو ي ماشين نميشينه:/)ضبط ماشينشو روشن كرد و يه سي دي گذاشت ، اولين اهنگ Summer بود. واااااي چي از اين بهتر ! با اين قيافه جذاب مسخرت و لباس جذاب ترت و ماشين جذاب ترترت سليقت تو اهنگ افتضاحه!
اهههههههه حالم از اين اهنگ بهم مي خوره، سريع اهنگ رو عوض كردم ، لوك چپ چپ نگام كرد! انگار جن ديده:/
نيشخند زدم و گفتم : چيه خوشگل نديدي:)
گفتش: خودمو تو اينه كه ديدم ولي دختري بي ادبي مثل تو رو نديدم كه اهنگ مورد علاقه من رو عوض كنه تازه اونم تو ماشين خودم!!!!
به حالت مسخرگي نگاش كردم و گفتم:واقعا سليقت افتضاحه!البته تعجبي هم نداره مثل همه چيزه افتضاحت
با پوزخند نگام كرد و گفت :تو كه چند دقيقه پيش داشتي اين ادم افتضاح و ماشينش رو تموم مي كردي از بس زل مي زدي!
اههههه لعنتي خيت شدم!
چون حرفي برا گفتن نداشتم يه چشم غره رفتم و از پنجره بيرون رو نگاه كردم
داستان از نگاه لوك
شيطونيم گل كرده بود وقتي فهميدم إميلي از اين اهنگ بدش مياد
دوباره اهنگ رو بر گردوندم و صداش رو زياد كردم:)
اميلي با تعجب نگام كرد و خواست اهنگ رو عوض كنه كه دستشو گرفتم و گفتم :جرعت داري عوض كن!
نگام كرد و گفت : مثلا چيكار مي كني ؟
ل : مي برمت وسط بيابون پيادت مي كنم كه اقا گرگه بياد بخوردت!(اخرش با حالت بچه گانه گفت)
ا : موش نخوردت!
ل : تو منو نخوري كسي ديگه كاري باهام نداره !
هههه ضايع شد و بيرونو نگاه كرد
داشتم با اهنگ بلند بلند مي خوندم! كه ديدم از عصبانيت كاملا سرخ شده!
از خنده پشت فرمون غش كردم كه يه دفعه إميلي جيغ زد مواظب باشششش
سريع فرمون رو چرخوندم و پامو گذاشتم رو ترمز
داستان از نگاه اميلي
مسخره هي داشت با اهنگ بلند مي خوند
احساس مي كردم جريان خون توي پوستم خيلي زياد شده يه دفعه صداي شليك خنده رو شنيدم، برگشتم ديدم لوك از خنده داره ميميره!
روبرو رو نگاه كردم كه ديدم يه ماشين داره مياد و بلند جيغ زدم مواظب باششش!!!
لوك سريع فرمون رو چرخوند و زد رو ترمز، ايييييييييييييي سرم خورد تو داشتبورد!
سرمو بلند كردم و با صداي جيغ جيغويي مي گفتم: پسره ي احمق لوس خودخواه داشتي به كشتنم مي دا...
قبل از اينكه حرفمو تموم كنم سرمو برگردوندم و ديدم لوك بيهوشه سريع و با ترديد گفتم:
لوك؟ لوك؟ بلند شو صدامو مي شنوي؟ لوك؟ توروخدا بلند شو غلط كردم
بغضم تركيد و با گريه گفتم:
لوك هر چي بگي انجام مي دم فقط بلند شو!
بغلش كردم و گريه ميكردم
هركاري؟
اره هركا...
سرمو بلند كردم و يه دفعه لوك از خنده بنفش شد!!!
به شدت عصبي بودم و بهش مشت ميزدم و فقط فحش مي دادم!
داستان از نگاه لوك
وااااي عالي بود كاملا سركارش گذاشته بودم!
داشتم از خنده مي مردم و اونم فقط بد وبيراه مي گفت!
ل : وا....قعا....باي....ي....ي...يد.......قيا.......فت......رو........مي........
ديگه نتونستم ادامه بدم و دوباره خنديدم
اونم نرم تر شد و يكم خندش گرفت و گفت:
خيلي عوضي خيليييييييييييييييي اصلا خيلييييييييي زياد!!! داشتم سكته مي كردم
ل : خب حالا داشتي مي گفتي هركاري! نه؟
ا : اون واسه وقتي بود كه مثلا حالت بد بود!
ل : جر نزن خودت گفتي!تو كه دلت نمي خواد يه بار ديگه اون اهنگ رو گوش كني؟
ا : باشه باشه! خب چي مي خواي؟
ل : حقيقتو به نيك بگو
ا : نه لوك واقعا نمي تونم!
ل : إميلي لطفا!!!
ا : حداقل الان نه لوك به اندازه كافي ذهنم مشغوله
ل : باشه
دوباره شروع كردم به حركت
چيز ديگه اي تا رسيدن به خونه اميلي نگفتيم
ا : لوك واقعا ممنونم
ل : خواهش كاري نكردم
داستان از نگاه اميلي
از لوك تشكر كردم و حركت كردم به سمت خونه
لوك حركت كرد و رفت
خواستم كه وارد خونه بشم
يكدفعه...
-------
سلاممممممم
خوبين؟
اين پارتو دوستم نوشته😊😊پارته قبلم بدونه اين كه به من بگه پابليش كرد😑😑😑😂😂😂
دمش گرم من خودم حال كردم.
ميدونم كوتاهه. خيلي كوتاه. ولي خب ديگه.
از نظرتون چه اتفاقي ميوفته؟
لطفا لطفا نظر بدين و راي يادتون نره. لطفا. اگه راي هاتون بره بالا قول ميدم زود تر اپ كنم. عاشقتونم
Don't forget cm and voting 😍
With all love❤️