3||

752 139 81
                                    

هونهان شیپرا کم ان؟ اگه میشناسید تگ کنید!!

لعن شده

می گویی حقیقت را می خواهی اما از پس آن بر نمی آیی؛ پس من به دروغ می گویم.

می گویی بهترین را می خواهی اما آن را نابود می کنی. پس من بهترینم را درون خود پنهان می کنم.

بگذار چیزی را به تو بگویم، تو با یک شمشیر دو لبه حمله می کنی و من نمی توانم حقیقت تو را دریابم.

نه وقتی که ما پشت دیواری از ترس پنهان می شویم.

و تو این را در نمیابی زیرا به رویایی تحریف یافته باور داری اما وانمود کردن چه فایده ای دارد... بیا تا دودی که جلوی آینه ها را پوشاندر را از بین ببریم.

حرف را از من بشنو زیرا که من دیگر از تو عذرخواهی نمی کنم.

فقط یکبار می توانم زندگی کنم.

تو می گویی می خواهی صدایم را، ذهنم را، شیاطین درونم را بشنوی اما من خوب میدانم، میدانم نباید از حد مشخصی بگذرد زیرا که تو جا خواهی زد.

بگذار چیزی را به تو بگویم، تو با یک شمشیر دو لبه حمله می کنی و من نمیتوانم حقیقت تو را دریابم.

نه تا وقتی که پشت دیواری از ترس پنهان می شویم.

از دید سوم شخص

پسر با قدم های سنگین پله های بزرگ و سنگی رو به سمت پایین طی کرد. راهرو های تاریک از همیشه گرم تر بنظر می رسیدن ولی چاره ای نبود.

نمیشد گفت نمیخواد این مسیر رو طی کنه اما قدم زدن تو راهرو هایی که تو خنک ترین روز ها دما شون بالای 45 درجه بود چیزی نبود که هر کسی ازش استقبال کنه.

با اینکه اون ها برای اون نوع زندگی آماده شده بودن و حالا دیگه توی طبیعت شون بود تو همچین محیطی زندگی کنن، اما حداقل می تونستن تا زمانی که بهشون ماموریتی داده بشه تو طبقاتی که دما کمتری داشته باشه بمونن.

با این وجود کسی نمی تونست تاپ رو حتی برای چند لحظه از دمای 50 درجه ی محبوبش به جایی که خنک تر باشه ببره.

کسی نمی دونست چرا؛ اما گفته میشد به محضی که از طبقه ی مخصوصش خارج بشه پوستش شروع به یخ زدن می کنه. حداقل این چیزی بود که افسانه ها می گفتن چون سال ها میشد که کسی ندیده بود اون پا از راهرو های آخرین طبقه بیرون گذاشته باشه.

با گذر زمان تعداد افراد معدودی که اجازه پیدا می کردن برای دیدنش برن هم هر روز کم و کمتر شده بود. چه نابود شده باشن، چه رها و چه به دست مقدس ها دستگیر...

این روز ها جی.دی تنها کسی بود که اون اطراف پیداش می شد. البته نه اینکه تاپ روی خوشی بهش نشون بده اما این چیزی نبود که کسی جی.دی رو مجبور به انجامش کرده باشه. رابطه ی داغ و بیمارگونه ی بین اونها چیزی نبود که هرکسی بتونه درکش کنه. حتی خود جی.دی.

Anathema; HunHan | لعن شده✅Where stories live. Discover now