با اینکه با تمام وجودم عاشق این موجود موفرفریم و تمام ارزوم اینهکه بتونم یه روز دلیل خنده هاش باشم نمیدونم چرا نمیتونم دست از اذیت کردنش بر دارم البته این تقصیر خودشم هست مثلأ چند وقت پیش که با اون دخترهی عوضی جنیفر بود و با هم همه جا میرفتن، احساس میکردم دارم از عصبانیت خفه میشم هم از دست خودم که انقدر نسبت به هری حساس شدم هم از دست هری که با اون جنده بود،هری مال منه، مال من و این یعنی هیچ کس به غیر از من حق نداره بهش دست بزنه پس این تقصیر خودشه که کتک میخوره بعد از اینکه هریو کتک زدم، به اون جنده گفتم که دیگه حق نداره به هری نزدیک بشه اونم با ترس سرشو تکون داد و رفت. بهتر که قبول کرد چون در غیر این صورت واسه خودش بد میشد هری مال منه نه اون دخترهی جنده ...
امروزم که دوباره هریو با یکی دیگه دیدم و این اصلأ خوب نبود و من احساس میکردم مغزم داره منفجر میشه و بعدش مجبور شدم دوباره هریو بزنم و به دختره بگم گورشو گم کنه و دیگه به هری نزدیک نشه بعد که دختره رفت به هری نگاه کردم انگار بیهوش شده بود یعنی انقدر بد زده بودمش؟؟؟ دلم براش میسوخت اما برای خودم بیشتر برای منم لذت بخش نبود ک اینطوری بزنمش، اماحالا میدونم که برای خودمم که شده باید دل این پسر مو فرفریو بدست بیارم چون احساس میکنم بدون اون نمیتونم زنده بمونم ،اروم رفتم کنارش و دستمو اروم کردم تو موهاش و یکم با موهاش بازی کردم بعدم دستمو اروم روی پوست سفید و نرمش کشیدم ،این پسر واقعأ منو دیوونه میکنه باید هر جور شده بدستش بیارم هر جور شده تو حال خودم داشم هریو میپرستیدم ک یک دفعه احساس کردم یکی داره میاد واسه همین سریع بلند شدمو یه گوشه قایم شدم دیدم که دوست هری دایانا بود اون سعی کرد هریو بلند کنه اما نتونست بعدش دیدم که به یکی زنگ زد و چند دقیقه بعد دیدم که لیام اومد مشخص بود خیلی شکه شد اما زود خودشو جمع وجورکرد و هریو با خودش برد ،اصلأ از این پسره لیام خوشم نمیاد اون و هری زیادی با هم وقت میگذرونن....
YOU ARE READING
Harry/hayley
Fanfiction(Larry/narry/zarry) Writer:dream85 هری یه پسر جوون با موهای فرفری و چشای سبزه که الان چند ساله تو مدرسه توسط گروه the gang کتک میخوره و از وضعش خستست اون از همهی اعضای این گروه مخصوصأ لویی و زین متنفره. اون تقریبأ هر روز تو تمام این سال ها کتک میخو...