النور_ولی اگه با اینکار لویی ازم متنفر شه چی؟
من میخوام اون عاشقم بشه نه متنفرپری_ببین ما فقط باید به هر قیمتی که شده از دست این دختره هرزه دهاتی راحت شیم،بقیش دیگه اسون...
ربکا_بچه ها لویی همین الان تو فیس بوکش پست گذاشت
ال_برو اونور بزار ببینم،این که،اون که با اون دخترهی هرزست،باورم نمیشه یه دختره احمق میخواد عشقمو ازم بدزده
پری_ال عزیزم آروم باش،قول میدم همه چیز درست میشه خب،یه کاری میکنم که اون دختره هیلی از خجالت دیگه پاشو تو مدرسه نذاره...
____________________________________
Louis povبعد اینکه هیلیو مثل یه جنتلمن به خونشون رسوندم و برگشتم خونه ،بلافاصله عکس سلفیی که با هیلی گرفته بودمو تو فیس بوک پست کردم .
بعد حدود ۳۰مین دیدم که عکسمون ۱۳۰تا لایک و ۲۵تا کامنت داره و همه فکر میکردن ما زوج کیوتی هستیم😇
میدونستم منو هیلی خیلی به هم میایم ولی نه دیگه تا این حد ،اخه پستهای من نهایتأ ۱۰۰تا لایک میخورد با ۱۰تا کامنت و این یعنی همه از من و هیلی با هم خوششون میاد،همه جز خودش😞
یکم دیگه سره خودمو با گوشی بند کردم که یهو گوشیم زنگ خورد ،اشتون بود گفت دارن میان خونمون.
20min later
کلوم_عوضی بالاخره دختررو مال خودت کردی هان؟من_نه بابا،این یه قراره دوستانه بود .بهم گفت فعلأ میخواد با هم دوست باشیم،ولی من لویی نیستم اگه یه روز اونو ماله خودم نکنم.اون واقعأ خاصه با همه دخترا فرق میکنه
اشتون_اینجارو ببین لویی عاشق شده
اروم خندیدم،یعنی واقعأ عاشقش شده بودم،تو فکر فرو رفته بودم تا اینکه صدای زین منو به خودم اورد،راستی صحبت از زین اون جدیدأ خیلی دپرس شده،خیلی کم حرف میزنه و لاغرتر شده زیر چشماشم کبود شده که نشون از کم خوابیه،هر کی ندونه فکر میکنه عاشق شده
زین_دیدن لویی عاشق یکم عجیبهمن_میدونم،راستشو بخوای واسه خودمم عجیبه،اون تنها دختریه که اونجوری دوستش دارم
زین_این یعنی تو بایی؟
من_فکر کنم...
الان دیگه فقط زینو اشتونن که میدونن من بایم،اونم چون زین بهترین دوستمه و اشتونم خودش گیه و رو یکی به اسم لوک کراش داره
حالا وقت من بود تا ازش سوالی که خیلی وقت بود منو مشغول خودش کرده بود ازش بپرسم
_راستی زین تو این چند وقت....
صدای تلفن زین حرفمو قطع کرد
زین_پریه،جوابشو سریع میدم میام....
وبعد رفت بیرون تا با پری صحبت کنه،بعد چند دقیقه برگشت
زین_لویی_هوم
زین_پری یه چیزی بهم گفت
من_خب
زین_راجع به هیلی
_خب چرا سریالی میحرفی ،مثل ادم بگو چی گفت دیگه
_________________________________
اینم از یه قسمت بعد ۱۰قرن😇😆نظرتون؟!
میدونم خیلی دیر کردم پس فحش به من ازاد 😐✌
Vote
Comment💙💚
Plz,vagar na miram baz 10sal dg miam😅😇
YOU ARE READING
Harry/hayley
Fanfiction(Larry/narry/zarry) Writer:dream85 هری یه پسر جوون با موهای فرفری و چشای سبزه که الان چند ساله تو مدرسه توسط گروه the gang کتک میخوره و از وضعش خستست اون از همهی اعضای این گروه مخصوصأ لویی و زین متنفره. اون تقریبأ هر روز تو تمام این سال ها کتک میخو...