دستمو فشرد و يكمي بعد عقب كشيد . دستمُ سمته موهام بردم و دادم پشت گوشم ! من در معذب ترين حالت بودم و اصلا نميتونستم درست فكر كنم ! اگه مديسون منو ميديد حكم تيرم ُ ميداد .
به تيلر اشاره كرد و گفت "بچه ي خودته "
سرمو تكون دادم و منِ لعنتي نميدونم چرا اينقدر هول شدم "نه ! تيل... ! فقط ازش نگه داري ميكنم "
داگلاس پوزخند زد و گفت "اهان حواسم نبود ! دوست پسرت ميره به كمپ باكره ها " باهاش خنديدم و چشام ُ چرخوندم " پس براي تو هم خنده داره "
چهرش جدي شد و گفت " اين نيازه ! وقتي كه ايجاد ميشه نميشه جلوشو گرفت . ميدوني فقط اتفاق ميوفته و تو ميبيني كه افتادي رو تخت و چه ميدونم هر جايي ! فقط اون نقطه هاي رنگي و ميبيني و حسِ .."
صورتم و با دستم پوشوندم و با خجالت گفتم " لازم نيست وارد جزئيات بشيم" هوفي كشيدم و گفتم " من باهاش كنار اومدم "
"تو سكسي نيستي ! "
"چي ؟!! " با چشمهاي گرد شده پرسيدم و عصباني شدم ! جا خوردم يه جورايي.
به تيلر اشاره كرد و گفت "داشتي بهش ميگفتي كه من سكسي نيستم ! يا اينكه خوش شانس نيستم ! ولي به نظر من سكسي نيستي "
با لبايي كه به پايين خم شده بود گفتم "يعني خيلي ايراد دارم ؟ "
داگلاس پرستيدني خنديد و گفت "صورت زيبايي داري ولي نميدوني چه جوري به صورتت برسي ! موهات شلخته ان ! به لباست نگاه كن ! من با چشمام ميتونم تشخيص بدم كه چه بدني زير اين لباسه ! حتي ميتونم سايزِ .."
جلوي دهنشو گرفتم و چشامو گرد كردم " هي ! "
داگلاس دستمو از جلوي دهنش برداشت و گفت " و خجالتي هستي و اعتماد به نفس نداري !"
"بيا حرف زدن در مورد من و تموم كنيم ..صداي موزيك ديگه نمياد و من فكر ميكنم مهموني ديگه اخراشه ! تو ديگه بايد بري پايين ..يعني باهم بريم . نميخوام مديسون بياد بالا و من تو اتاقِ تيلر نباشم "
زير لب زمزمه كردم " حالم از اون هرزه بهم ميخوره "
داگلاس با تعجب به تيلر نگاه كرد "اين بچه ..بچه مديسون ِ؟ " با دستم زدم رو پيشوني ! خاك تو سرت تريس ! الان اين پسره ميره به همه ميگه كه منو ديده ، تيلر و ديده . تو از تيلر احمق تري .
"نه..نه..! مديسون "
داگلاس سرشو تكون داد و گفت "بهتره بريم پايين ! ديگه اخراي مهمونيه"
بعد بلند شد و به سرعت از جلوي چشمام ناپديد شد .
من به ارومي تيلر و بلند كردم و به سمتِ پايين رفتم . بوي ماريجوانا كمتر شده بود و تنها چيزي كه شنيده ميشد ، صداي حرف زدن بود .
با حالت دو به سمته اتاق رفتم و درو پشت سرم بستم !
نفسمو بيرون دادم و به سمت تخت تيلر رفتم ! اروم توي تخت گذاشتمشُ لپشو بوسيدم ! من چيكار كردم ؟ !
با تعجب به صورتش نگاه كردم و جاي بوسمو از روي گونش اروم پاك كردم !
به دستم نگاه كردم و سرمو تكون دادم و خودمو پرت كردم روي مبل ! به داگلاس فكر كردم . چقدر تعجب كرد و بهم ريخت ؟! به شان فكر كردم به هانا به خودم ! امشب تموم شدني نيست .
----------------------------------------
شخصيت تريس مثله خودمه ! يه جورايي احمق و جدي !
خيلي باهاش ارتباط برقرار ميكنم 😅💖