Hotel

581 78 12
                                    

خيلى حالم بده چطور ممكنه اخه ؟؟؟
با بى حوصلگى ميرم تو بار كنار اون رستوران كه مال يه هتله
ذهن اشفته ام رو نميتونم جمع كنم بغض لعنتى داره منو ميكشهههه تف بهت استايلز تف بهت ...
چرا خودمو سرزنش ميكنم ؟ خب چون من براش خوب نبودم لعنت به من ... نه من مقصر نيستم اون (لو) بايد درك ميكرد
ميتونست اگه از چيزى راضى نيست بهم بگه
نگاهم به بار ميوفته يه مشروب قوى سفارش ميدم ولى فقط يه شات شايد سردردمو خوب كنه
اينقدر بى حالم كه فقط دلم ميخواد تو تاريكى بخوابم و چشمام رو ببندم اما فرقى نميكنه
ميرم تو هتل و يه اتاق ميگيرم به درك به هر حال نميخوام برم خونه و بفهمم لويى نمياد دنبالم حداقل الان دلم خوشه اون رفته دنبالم و من خونه نبودم به گوشيمم زنگ نميزنه چون ... چون ... سردرد لعنتى براى اين نميتونم بهونه بيارم
اره هرى تو يه بدبختى كه بهت خيانت شده و خيلى راحت طرد شدى و فقط كارشو راحت تر كردى
نميفهمم كى خوابم برد ولى صبح تو اين اتاق هتل بيدار ميشم
اههه سر درد لعنتى دنبال گوشيم ميگردم باطريش تموم شده شت ...
به ساعت رو ديوار نگاه ميكنم هفته لباسام و در ميارم و يه دوش ميگيرم
با خودم كلنجار ميرم ولى فكر تو منو رها نميكنه
دوباره ميرم تو تخت و سعى ميكنم بخوابم...
همراه با ناهار مشروب سفارش ميدم
سرظهر مست كردم اه همينو كم داشتم تا حالا انقدر حس حماقت نداشتم ...

Woke up alone in this hotel room Played with myself, where were you Fell back to sleep, I got drunk by noon
I've never felt less cool

تمام فكرم لويى و اتفاقتيه كه از سر ميز افتاده...
با خودم تكرار ميكنم از سر ميز
From the dining table...

شايد باهاش تند حرف زدم
نه خب همه چيز واضح بود چرا بايد تيشرت من تنش باشه كه بخواد پسش بده اههههه مغزم كار نميكنه ...
اون حتى بهم زنگ نميزنه ...
نميدونم بايد چيكار كنم بقيه وقتى پس زده ميشن يا كنار گذاشته ميشن چيكار ميكنن ؟؟
دو سه روز همون طور بى هدف تو هتل بودم
تلفن هتل زنگ خورد كى ميتونه باشه ؟؟
ر: سلام اقاى استايلز وقت بخير از رسپشن تماس ميگيرم يه تلفن از ال اى دارين ...
اه لعنت بهت هرى تو فراموش كردى اصلا چرا اينجايى
ه: وصل كنين لطفا
منيجمنت : هرى معلوم هست كدوم گورى هستى تو قرار بود ديروز با پرواز هفت صبح بياى ؟؟ اون گوشى كوفتيت كجاست ؟
اه يادم رفته بود باتريش تموم شده ! شايد واسه همينه لو زنگ نزده ؟ نه مهم نيست به هر حال اون زنگ نميزنه
ه: خيله خب حالا باتريش تموم شده بود كار مهمى هم بود نتونستم بيام
م : اون لشتو جمع كن و تا چهار ساعت ديگه با پرواز بيا ال اى ميدونى كلى كار داريم
ه: باشه
قطع كرد حالا بايد سريع اماده شم
ميرم فرودگاه و ميرم ال اى اما قرار نبود اينطورى اينجارو ترك كنم قرار بود لو نه نه الان بهتره بگم اون بياد بدرقه ام كنه
مهم نيست من همه چيزمو اينجا رها ميكنم و ميرم حتى تورو لو و همه خاطراتمون رو
به محضى ميرسم منيجمنت بازم گله ميكنه چرا هنوز گوشيت خاموشه
خب وقت نكردم شارژش كنم
يه گوشى ديگه ميده دستم بيا با شماره جديده فعلا كارت راه ميوفته
ميگيرمش خيلى هم بهتر حتى قرار نيست ديگه اون لعنتيو روشن كنم ميندازمش تو كشوى دفتر كارم مشغول كاراى عقب مونده ميشم
دو روزه اينجام ولى ذهنم اروم نميشه سردردارم خوب نشده با اين كه اون قرصاى لعنتى رو ميخورم ...
ميرم توى يه بار خيلى مشروب نميخورم ولى شايد كمك كنه يكم بخوابم ميشينم و مورد علاقه امو سفارش ميدم در اصل مورد علاقه لويى اون بهم پيشنهاد داد امتحانش كنم و من الان عاشقشم مثل لويى هنوزم عاشق لوييم
يه قطره اشك تو چشمم جمع ميشه و وقتى صداى يكي رو ميشنوم كه صدام زد سريع پاكش ميكنم
انگار مست شدم تعادل زيادى ندارم سرمو بالا ميگيرم
يه دختر ... موى كوتاه قهوه اى صورت گرد چشاى ابى لباى سرخ ... لباى سرخ ...
بلند ميشم اخخخخ سرم بيشتر درد ميكنه كى ميگه مشروب براى سردرد خوبه چيييى يكى كنارمه موهاى قهوه اى كوتاه
اون موهارو از ديشب كمى بياد دارم اه لويى لوييه من ...
ميخوام صداش كنم كه برميگرده ... نه خداى من اون يه دخترهههه خوب دقت ميكنم فرنكى سنفورد اه اون هنوزم شبيهه لوييه
ف: سلام هز!
ه: سلام ببخشيد واقعا من هيچ ايده اى ندارم ديشب چى شد
ف : هيچى تو سعى كردى منو ببوسى من پست زدم و تو انقد مست بودى كه افتادى و منو مجبور كردى بيارمت خونه ام
ه: يعنى ما ديشب هيچ كا...
ف: نه هرى من يادم هست چقد گيى و چه دوس پسر زيبايى دارى و ميخنده
شوخبشو ميفهمم كه چون شبيه خودشه ميگه خوشگله ريز ميخندم كه بى ادبى نباشه
اما لو واقعا خوشگله خيلى بيشتر از فرانكى
ميرم خونه و بعد سركار پشت ميزم ميشينم امروز كارى ندارم ولى بهتر از خونه موندنه
كشو رو باز ميكنم تا دفتر خاطراتم رو پيدا كنم
نگاهم به گوشى ميوفته
ولى ما از وقتى رفتى ديگه حرف نزديم
سكوت بين ما حاكمه
چرا تو هيچ وقت حرفى كه بايد بزنى نميزنى
حتى تلفنمم دلش براى زنگ زدن تو تنگ شده

Woke up the girl who looked just like you I almost said your name
We haven't spoke since you went away Comfortable silence is so overrated
Why won't you ever say what you want to say ? ? Even my phone misses your call, by the
way

....
....
....
خوب اميدوارم تا اينجا دوسش داشته باشين
خيلى طولانى شد ولى خب ميخواستم به جايى برسه كه ميخوام
فكر نكنين تمومه قسمت بعد سوپرايز ميشين😱😉
ممنون كه ميخونين 🌷
اگر معرفيش كنين ممنون ميشم🙏🏻
لاو يو زياد😍
#zizipayne

From the dining table Donde viven las historias. Descúbrelo ahora