⚜️Six⚜️

710 84 60
                                    


🎶Le Piste Musicale De Ce Chapitre:🎶
-
(هرچى كه دوس دارين. و مودتون ميكشه :'))
.

"نايل تهديدت كرد. مگه نه؟" لويى گفت و با اين حرفش سكوت ماشينو شكست. يه ماشين جديد، كوچيك، خيلى تند، و مهمتر از همه، مثل قبليه، دلهره آور نبود.

"آره، تهديدم كرد." هرى گفت و بهش لبخند زد. "اين راسته كه موقع نوجوونيش، هنر هاى رزمى كار ميكرده؟"

لويى خنديد. "آره و خيليم جديش ميگرفت. حتى براى مسابقات قهرمانى رفته بود آمريكا."

"و برنده هم شد؟"

لويى سرشو به نشانه مثبت تكون داد، "آره خيليشونو. ولى بعد يمدت حوصلش سر رفت و بيخيالش شد."

هرى سرشو تكون داد ولى بعدش چيزى نگفت و حواس و نگاهشو روى جاده نگه داشت. و اون سكوت آرامش بخش، تا زمانى كه برسن به اون رستوران ايتاليايى -كه لوكس تر از چيزى بود كه لويى انتظارشو داشت- برسن، ادامه داشت. اون لعنتى يه پيشخدمت داشت كه ماشينتو برات پارك كنه.

"اوممم، هرى." لويى به محض اينكه به قسمت پارك ماشين توسط اون پيشخدمت (valet) رسيدن، گفت.

هرى بلافاصله، دستشو روى رون لخت لويى گذاشت. لويى سرشو برگردوند و چشاشو به هرى دوخت، كه داشت با يه لبخند گرم روى لباش، بهش نگاه ميكرد.

"نذار همه اينا بنظرت زيادى بياد و اذيتت كنه" جورى بنظر ميومد كه انگار ميتونه ذهن لوييو بخونه. "من اينجا نياووردمت كه پولمو به رخت بكشم. خب؟ اينجا آوردمت چون غذاهاش واقعاً خوبن و اندازه غذايى كه سرو ميكنن كم نيست."

لويى بخاطر اين حرفش نخودى خنديد، خيالش راحت شده بود. هرى بخاطر خنده لويى، يه لبخند گنده زد و قبل اينكه از ماشين پياده شه دست لوييو فشار داد.

توى رستوران هم به اندازه ى بيرونش گرون و لوكس بنظر ميومد، ولى لويى تمام تلاششو كرد كه به حرفاى هرى تو ماشين گوش كنه و اجازه نده كه همه چى بنظرش "زيادى" بياد. گرچه اون لبخندايى كه هرى زود به زود بهش ميزد، يا اين حقيقت كه هرى و اون دستاى همو محكم، دقيقاً مثل يه زوج گرفته بودن هم، توى آروم نگه داشتنش بى تأثير نبودن.

همه آدمايى كه اونجا بودن باوقار و اتوكشيده بودن. لويى به اين قضيه پى برد، وقتى جلوى هم روى صندلياشون نشستن. اونا همه كت و شلواراى گرون قيمت خوش برش و پيراهناى كلاسيك برند و كفشاى پاشنه بلند طراحاى معروفو پوشيده بودن.

"اينجا مثل بدترين كابوساى من ميمونه." لويى زير لب زمزمه كرد. "چجورى تا الان يكى ازين آدما نشدى؟" هرى بايد ميدونست كه آوردن يه مسئول بار از يه استريپ كلاب، به يه همچين جايى درست نيس. لويى قطعاً توى اين سطح و طبقه جايى نداشت.

TWO WORLDS (Persian Translation)|Larry Stylinson|MpregWhere stories live. Discover now