سلاممممممممممممم
دوستان عزیز میدونم بد قولی شد ولی بنده هم در معرض جر خوردنم مدارس شروع شده و البته من به چپمم نیست کل روزام شده واندی ولی از این به بعد زود زود اپ میکنم قوللل.
کامنت بزارید تا با انرژی بزارم.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دختره نگاه دقیقی به هری کرد , کیفشو را برداشت و زد بیرون . در رو محکم پشت سرش بست .
هری درست مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده باشه , رفت تو اشپزخونه و در یخچال را باز کرد .
زین عصبی سرشو تکان داد و رفت اونور سالون . لیام که کمرش از سنگینی چمدان زین خم شده بود ، دنبالش رفت.
اه کشیدمو خودمو رو مبل ولو کردم . شاید اومدن به اینجا دیوونگی بود . نمیدونستم خونه ی لیام , یه در گردون برای دخترا و پسرای کله پوکه .
هری با لبخند پشت کانتر , دست به سینه وایساده بود بود .
H:” چی شده بوبر؟ روز سختی داشتی؟”
” نه …فقط حالم بهم خورد ”
H:” از من ؟”
داشت میخندید , باید حدس میزدم انتظار این مکالمه را داشته و خودشو امده کرده و همین عصبانی ترم کرد .
” اره , از تو . چطور میتونی از یه نفر استفاده کنی و بعد باهاش اینجوری رفتار کنی ؟”
H:” چطور رفتار کردم؟ خواست شماره بده, منم نگرفتم ”
دهنم از اینهمه پرویی باز موند .
” خوابیدن باهاش خوبه , گرفتن شمارش بد ؟”
هر دو ارنجش را روی کانتر گذاشت و گفت :
” شمارش رو میخوام چیکار وقتی مطمئنم بهش زنگ نمیزنم ؟”” اگه قرار بهش زنگ نزنی , چرا باهاش میخوابی ؟”
H:” من به هیچ کس , هیچ قولی ندادم ,بوبر …قبل از اینکه روی اون کاناپه با من بخوابه قول هیچ رابطه ی رو از من نگرفت ”
با انزجار نگاهی به کاناپه کردم و گفتم :
” اون دخترم برای خودش خانواده داره , هری . خوشت میاد یکی با بچه ی خودت همچین کاری بکنه ؟”H:” همین قدر بگم که بچه ی من بهتر جلوی اشغالی که تازه باهاش اشنا شده ,اینقدر سریع وا نده”
دست به سینه عصبی از اینکه حق با او بود گفتم :“خوب, سوای اینکه قبول کردی اشغالی . میخوای بگی چون سریع وا داده, حقش بود که مثل یه گربه ی ولگردبیرونش کنی ؟”
H:” دارم میگم ,من حداقل باهاش رو راست بودم . دختره بالغه . با رضایت کامل اینکار رو کرد .راستش رو بخوای یکمم زیادی راضی بود . جوری حرف میزنی انگار جرمکردم ”
YOU ARE READING
Beautiful Teragedy (L.S)
Fanfictionلویی پسر خیلی خوبیه . نوشیدنی نمی خوره ، فحش نمیده و محافظه کارانه لباس میپوشه . اون فکر میکنه اینجوری میتونه از گذشته ی تاریکش فرار کنه . گذشته ی که به خاطرش ، همراه بهترین دوستش زین، به ایسترن امده تا یه شروع تازه داشته باشه . لویی فقط یه هدفداره...