chapter_8

772 85 15
                                    

با تشکر از دوستانی که هنوز میخونن و ممنون از عشق زندگیکدکه روحیه برایدانجام کارامو داد.

=##############################=

در جواب تعریفش لبخندی زدم .هری دستش رو دراز کرد و گفت :" چه پاهای خوشگلی"

" نگفته بودم ژیلتم جادوئیه ؟" 

در حالی که به بیرون هدایتم میکرد ,گفت :" فکر نکنم جادو از ژیلت باشه "

  
قبل از اینکه وارد رِد دور بشیم .توی رستوران به اندازه ی تمام شب سروصداراه انداخته بودیم و نوشیدنی خورده بودیم

.پیدا کردن جای پارک در پارکینگ کلوب یکمی زمان گرفت .

زین زیر لب گرفت :" اگه بتونی تا اخر امشب پارک کنی عالی میشه ,لی "

" هی...باید یه جای پارک عریض پیدا کنم ...نمیخوامیه مست احمق بزنه رنگش بریزه "

ماشین را که پارک کرد. هری در حالی که صندلی جلو را خم می کرد تا پیاده شم گفت:" در مورد کارتهای شناسایتون , معرکه ان , ماله اینجاها نیستند "

"اره , ماله خیلی وقت پیشن , ویچیتا ...لازمشون داشتیم "

" لازمشون ؟"

" چیز خوبه ی اگه رابطش رو داشته باشی "

زین گفت و سکسه کرد بعد دستش رو روی دهنش گذاشت و ریز خندید . لیام بازوی زین را که روی زمین سنگی داشت تلو تلو راه میرفت گرفت و گفت :" محض رضای خدا مرد, فکر کنم برای امشبت کافی باشه "

پرسید :" داری درمورد چی حرف میزنی زین ؟ چه رابطی ؟"

" لویی چند تا دوست قدیمی داره که ...."

حرفش را قطع کردم :" اینا کارتهای شناسایی تقلبی هستن هری . اگه بخوای کار خوبی از اب در بیان باید ادمشو بشناسی .مگه نه ؟"

" البته "

گفت و دستش رو برای گرفتن دستم دراز کرد .سه انگشت دستش را با لبخند گرفتم . از حالت چهره اش میتونستم حدس بزنم از جوابی که دادم قانع نشده . برای تغییر موضوع مورد بحث گفتم :" من به یه نوشیدنی دیگه احتیاج دارم "

فریاد زد :" شات !"

لیام چشماش رو گردکرد و گفت :" اره , شات . دقیقا همون چیزیه که بهش احتیاج داری ."

بمحض ورود زین دستم را گرفت و به طرف پیست رقص کشید . موهای رنگ شدش زیر نور محشر بود . به حرکات اردک وارش هماهنگ با اهنگ خندیدم . با تمام شدن اهنگ به پسرها تو بار ملحق شدیم . دختری با موهای بلوند پلاتینه از قبل کنار هری جا گرفته بود زین صورتشو درهم کشید ." قراره تمام شب همین جوری باشه, زین .فقط نادیده شون بگیر "

لیام گفت و اشاره ای, به گروه کوچک دخترایی که کمی اون طرفتر ایستاده بودند تا بلوند پلاتینه کارش با هری تمام شود و نوبت به انها برسد ,کرد.(یاد صف نونوایی افتادم)

Beautiful Teragedy (L.S)Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum