"کی برمیگردی خونه زین الان پنج روز گذشته!" هری تقریبا بی تاب پرسید"هری" زین بلند نفس کشید "من درگیرم,خودت میدونی آلبوم دادن چقدر سخته تو خودتم داری آلبومت کار میکنی"
"میدونم.." هری آه کشید و به جای خالی زین رو تخت نگاه کرد. "من فقط خیلی دلم برات تنگ شده همین"
"میدونم عزیزم,منم دلم برات تنگ شده..لعنتی دلم برای لبخندت و اون چشمهای سبزت یه ذره شده" زین با لبخند گفت و هری خوشحال شد که زین اینجا نیست تا ببینه چقدر از خجالت سرخ شده
"زود میای خونه؟" هری با صدای بچه گونه پرسید! اون ناراحت بود که زین مجبور بود بره اونم فقط یه روز بعد از پخش کردن آهنگش
"زود میام پیشت" زین گفت و منظورش رو رسوند..هری به زین حس خونه رو میداد
"دوستت دارم" هری گفت و نشست رو تخت
"منم دوستت دارم" زین گفت "بعدا باهات حرف میزنم بیبی"
"باشه" هری غمگین گفت و قطع کرد.هری چند دقیقه نشست و بعد تصمیم گرفت بره دنبال کارای آلبومش
اون یه دوش گرفت و یه شلوار جین و تیشرت تنگ مشکی پوشید و موهای کوتاهش رو داد عقب و از ادکلن زین زد و رفت بیرون
**********
هری وارد شرکت شد و مدیر عامل شرکت سرمایه گذار ازش خواست تا تاریخ انتشار آلبوم رو به طرفدار ها تو توییتر و اینستاگرام اعلام کنه
و قرار شد هری دو تا از عکسهایی رو که برای آلبوم انداخته رو پست کنه تا اخبار رو به طرفداراش بده
بعد از صحبت و نتیجه گیری هری خداحافظی کرد تا برگرده خونه و بالشت زین که بوش رو میداد بغل کنه
هری داشت به سمت خونه رانندگی میکرد که دید گوشیش زنگ میخوره.ماشین رو زد کنار زد تا جواب بده وقتی دید زینه و لبخند زد
"سلام عزیزم" هری با خوشحالی گفت و روحیه اش بعد از دیدن عکس العمل مثبت طرفداراش خیلی خوب بود
"Harreh"
صدای زین ازونور خط اومد و معلوم بود داره نفس نفس میزنه. "زین حالت خوبه؟" با نگرانی پرسید"آ.آره من تا پنج ساعت دیگه خونم"
"باشه ولی مگه کار نداشتی؟" هری با گیجی پرسید.همین چند ساعت قبل زین داشت میگفت کلی کار داره
"فاک به آلبوم و کار..من دارم میام خونه همین الان" زین غر زد پای تلفن و هری جلوی خودش گرفت که آه نکشه.حس میکرد جینش داره تنگ تر میشه براش فقط با شنیدن صدای زین
"باشه من منتظرتم" هری نصفش رو زمزمه کرد و نصفش رو ناله
"بهتره باشی" و بعد زین قطع کرد
VOCÊ ESTÁ LENDO
Zarry one shot
Fanficداستان های ترجمه شده تک قسمتی از زری رومنس های زین و هری (اسمات)