اقا اینکه مینویسم شاید اعتراف یعنی نمیدونم اعتراف حسابش کنم یا نه
امروز رفتم ازمایش بدم بعد این آزمایشگاهی که گفته بودن برم گفت ما این ازمایش رو انجام نمیدیم برو ابادان
منم خسته و گرسنه و شب فقط ۴ساعت خوابیده رفتم ابادان
حالا ازمایش رو که گرفت خونم بند نمی امد
اصلا انگار فاکتور۸ نداشتم اون لحظه که بند بیاد
اخرش گفت چسب زخم بزن اگه دیدی بند نیومد برو بیمارستان
بعد هم گفت ازمایشتو میفرستیم تهران ۸ بهمن جوابش میاد
اقا منو بگو کرک و پرم ریخت
گفتم چه خبره اینقدر طول میکشه
اینا به کنار
تا همین دو دقیقه پیش خونم بند نیومده بود
تازه بند امد گفتم بزار بنویسم
اینقدر خسته ام
دوست دارم بخوابم اما مامانم نمیذاره
حالا اعتراف....
اعتراف میکنم تا حالا خیلی ازمایش خون دادم و اصلا به نظرم درد نداره اما وقتی بخوام امپول بزنم انگار قراره عمل قلب باز انجام بدم یعنی سکته میکنم تا امپول بزنم
اما عشقم سرم و امپول زیر پوستی و واکسن وازمایشه
اصلا درد حس نمیکنم
حاضرم کلی سرم و امپول زیر پوستی بزنم اما یه امپول نزنم
اره اینم اعتراف 40 ام
وووووواااااااااااهههههههههه
چهل تا شدددددد
فکرشم نمیکردم چهل تا بشه.....
شما حاضرید کدوم رو داشته باشید کدوم رو اصلا تحمل ندارید!؟
سرم؟امپول عضلانی؟واکسن؟امپول زیر پوستی؟ازمایش؟
بیاید باهم بحث کنیم درموردش!😄
YOU ARE READING
اعترافات رنگین کمونی
Randomسلام بچه ها اینجا میخوام انواع و اقسام اعترافاتی که یک lgbt+ داشته باشه رو بذارم هرکسی هم دوست داشته باشه اعتراف ناشناس داشته باشه میتونه بفرسته من میذارم توی کتاب