یادمه کلاس سوم راهنمایی بودم واسه تولد دوستم دعوت شدم خونشون
دوستم تیزهوشانی بود و اول دبیرستان بود
دوستاش که امدن همه از اون خفن خوش تیپ خوشگلای پولدار بودن
یادمه رفتم اب بخورم و امدم دوباره تو سالن که یه پسر تو جمع دیدم
خب واسم عجیب بود چون دوستم گفته بود جمع دخترونه است
یکم که دقت کردم دیدم دختره
تام بوی بود
اونجا اولین دختر تام بوی عمرمو دیدم و خوشگلترینشون
نمیتونستم چشم ازش بردارم
جذاب بود
حتی رقصیدنش حرف زدنش راه رفتنش
ولی میدونید چیه!؟اون دست نیافتنی ترین ادم بود واسم
هیچوقت به این فکر نکردم که بهش پیشنهاد بدم یا بهش فکر کنم
اما همیشه اسمش که میاد حواسمو جمع میکنم
دیشب رفته بودم کافه
دوستمو دیدم و اون هم تو جمع خودش بود امد با جیغ و خوشحالی و لوس بازیای دخترونه بغلم کرد
برای یه لحظه به جمعشون نگاه کردم و دیدمش
سخته اینو بگم ولی هنوز هم اون جذابترین دختریه که دیدم
و همینطور دست نیافتنی ترین
برادرم خوشش نمیاد ازش چون تام بویه اما من نمیتونم بهش فکر نکنم یا نگاه نکنم
اعتراف میکنم از دخترای تام بوی خوشم میاد ولی تا حالا رابطه ای با هیچ تام بویی نداشتم
حتی به عنوان دوست
YOU ARE READING
اعترافات رنگین کمونی
Randomسلام بچه ها اینجا میخوام انواع و اقسام اعترافاتی که یک lgbt+ داشته باشه رو بذارم هرکسی هم دوست داشته باشه اعتراف ناشناس داشته باشه میتونه بفرسته من میذارم توی کتاب