سلاااام:)♡
من آمده ام با یک داستان دیگر به نام فوجی:|🍋مثل اون یکی ففم،فکر کنم این هم موضوع جدیدی براتون داشته باشه و تکراری نباشه:)
اول از همه بگم که هم لری داره و هم زیام،اونم شدید😆
عاااااامااااا:|
نه لریه و نه زیامه:/😹فضای خشنی هم نداره و ملایمه:)
خیلی هم رو جزئیاتش کار کردم😐با اینکه فکر کنم ضایعس نمیگم مال کیه و نپرسید چون سوپرایزههه😁💞
اما میتونید حدساتون رو کامنت بزارید😹:|♡
بهم اعتماد کنید و داستانو اد کنید و دوستاتونم تگ کنید:)💜
میدونم که خوشتون میاد چون این موضوع زیاد تو واتپد نیست.☕😐وقتی سین ها و کامنتا و ووت به مقداری که میخوام برسه و استقبال شه بی درنگ پارت اولو میزارم:)♥🍇
🍭😐همین دیگه😐🍭
لاو یو*-----------*🍬
لاوندر💜🍀
YOU ARE READING
Fuji {Lesbian}
Fanfiction[Larry child] تاریکی همیشه جای پلیدی،زشتی و گناه نیست. تاریکی میتونه جای تنهایی باشه.. میتونه جای غم های هزارساله باشه.. جایی که تمام خاطرات نداشته اونجا کهنه میشن و حتی وجود نداشتنشون هم از بین میره.. و برای بیرون اومدن از این تاریکی،باید به درون ر...