4

723 92 45
                                    

هُپ یو انجوی ایت 💙
🍃🌴🌿🌱

لباساشو درآورد و لباسای جدید رو جایگزینشون کرد.
یه تیشرت آبی کاربنی و شلوار جین مشکی که پاهاشو کشیده تر نشون میده،
سوییشرت مشکیش رو هم پوشید و موهاشو درست کرد..در واقع خراب کرد،چون از چیزی که بود بهم ریخته ترش کرد.

چشماش بخاطر تیشرتش از قبل هم آبی ترشده بود و فضای آبی اتاقش اینو تشدید میکرد.
خط چشم مشکی رو توی چشماش کشید و بعد از چک کردن پیرسینگ ها وگوشواره هاش به سمت در رفت و به آرلو اشاره کرد که باهاش بره.

پله هارو طی کرد و دید باباهاش روی کاناپه نشستن و دارن فیلم میبینن،
سر لویی رو شونه ی هری بود،و داشتن پاپ کرن میخوردن.

ک-دَدیز،من دارم میرم بیرون.

ه-باشه عزیزم،دیر نکن

لو-کجا میری؟

اونا همزمان گفتن و کریس از عدم تفاهم اونا تو این موضوع خندید و درحالی که میرفت سمت در گفت:

ک-پارک گولد سپرینگ.

لویی سرشو تکون داد

لو-باشه،مواظب خودت باش.

ک-بای.

درو باز کرد و بعد از اینکه خودش و آرلو اومدن بیرونو درو بست و تصمیم گرفت تا پارک پیاده بره...

*~*~*

کریس با دیدن تایلر،جاستین و کاترین فهمید آخرین نفر نیست،
تریس هنوز نیومده بود.

به سمتشون رفت و آرلو هم که بخاطر محیط باز و بزرگ پارک خوشحال بود در حالی که زبونش بیرون بود دنبالش رفت.

ک-هی گایز.

هر سه نفر بهش سلام کردن و اون پیششون روی چمنا نشست.
فضای اون پارک علاوه بر چمنای سبز و درختای گیلاس و کاج، نیمکت های طلایی داشت که زیبایی زیادی به اون پارک بخشیده بود.

کریس پاهاشو رو زمین دراز کرد و دستاشو از پشت ستون بدنش کرد

ک-یادم رفت بهتون بگم..ولی تریس هم قراره بیاد.

جاستین و تایلر بی تفاوت سرشونو تکون دادن و با آرلو که رفته بود تو بغلشون مشغول بودن.

کت-چی؟تریس؟

کاترین با تعجب گفت ،اون هم از کسایی که تریس باهاشون سرد برخورد میکنه مستثنا نیست.

ک-آره،امروز بهم گفت دوست داره بیاد و من هم گفتم میتونه بیاد!

کت در حالی که کلاه قرمز بافتنی شل و ولش رو میزون میکرد گفت:

کت- آهان..باور کن روت کراش داره،با هیچکس به جز تو حرف نمیزنه!

کریس شونه هاشو بالا انداخت.

ک-میدونم.

کت لباشو تو دهنش کشید و خواست چیزی بگه ولی با دیدن تریس که داره به سمتشون میاد منصرف شد.

Fuji {Lesbian}Where stories live. Discover now