لعنتی اون بکهیون رو بوسیدهههه
من واقعا نمیتونم تحمل کنم. من حتی به اون نگفتم که دوسش دارم ولی اون....
*آقای اوه آقای پارک تشریف آوردن
+بگو بیاد تو
-هی چطوری مرد دلم برات تنگ شده بود چیشده حالا؟
+بشین
چان :~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از لحن جدیش جا خوردم
ما همیشه دوستای خوبی برای هم دیگه بودیم. اون همیشه وقتی توی کار های شرکت به مشکل بر میخوردم کمکم میکرد و پشتیبانم بود. یه جورایی شریک بودیم . انگار که بکهیون هم اونجا کار میکرد ولی من ندیدمش
+چانیول یه اتفاقی افتاده
-چیشده؟
+میدونی این روز ها فکر میکنم که. خیلی حواست به کارت نیست و مثل قبلا تلاش نمیکنی
چیزی شده که من نمیدونم؟لعنتی من باید چی میگفتم
-نه، نمیدونم
+ولی من میدونمبعدش عکس هایی رو پرت کرد روی میز که اون لحظه ای بود که من بک رو بوسیده بودم
YOU ARE READING
Black rose
Romanceیه روز قشنگ... یه روز که هوا بارونی بود.... یه روز که میتونستم با تو زیر بارون باشم... ولی تو اونجا نبودی!