Part 7

140 16 0
                                    

لعنتی اون بکهیون رو بوسیدهههه

من واقعا نمیتونم تحمل کنم.  من حتی به اون نگفتم که دوسش دارم ولی اون....
*آقای  اوه آقای پارک تشریف آوردن
+بگو بیاد تو
-هی چطوری مرد دلم برات تنگ شده بود چیشده حالا؟
+بشین
چان :~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از لحن جدیش جا خوردم
ما همیشه دوستای خوبی برای هم دیگه بودیم.  اون همیشه وقتی توی کار های شرکت به مشکل بر میخوردم کمکم میکرد و پشتیبانم بود. یه جورایی شریک بودیم . انگار که بکهیون هم اونجا کار میکرد ولی من ندیدمش
+چانیول یه اتفاقی افتاده
-چیشده؟
+میدونی این روز ها فکر میکنم که. خیلی حواست به کارت نیست و مثل قبلا تلاش نمیکنی
چیزی شده که من نمیدونم؟

لعنتی من باید چی میگفتم
-نه، نمیدونم
+ولی من میدونم

بعدش عکس هایی رو پرت کرد روی میز که اون لحظه ای بود که من بک رو بوسیده بودم

Black rose Where stories live. Discover now