صفر-/نفس

1.4K 128 15
                                    

در سِینت لارنت لندن زمستونه. هری، نایل و لویی برای مدتی کوتاه به جایی دور از لندن رفتن، به کلبه ای در چشایر. شعله های یک دوستی پرتنش فرو می‌ریزه و به چیزی جدید تبدیل میشه، اتفاقاتی که باعث میشن زین و لیام خودشون رو در حالی پیدا کنن که بهم یاد میدن چطور دوباره نفس بکشن.
-
سلام.
من شیرین هستم، از مترجم های این اکانت. این اولین کتابی هست که اینجا ترجمه میشه. یک زیام کوتاهه که چپترای کمی داره و من طی مدتی کوتاه آپش می‌کنم. پس ممنونم که می‌خونید و به بقیه معرفیش می‌کنید.
❤💛

Breath [Ziam]Where stories live. Discover now