با یونگی روی مبل نشستیم و داریم یه فیلم نگاه میکنیم. ترسیدم و کمی نزدیک تر شدم بهش.
((من یه ایده دارم. یه لحظه پاشو.)) یونگی گفت.
یونگی روی مبل دراز کشید و کل فضای مبل رو اشغال کرد با اینحال هنوز یکم حالت نشسته داشت.
((حالا بیا اینجا و دراز بکش روی من.))
کاری رو که گفت انجام دادم و طوری دراز کشیدم که پشتم روی قفسه ی سینش بود.
( ینی به پشت خوابیده بود روی یونگی.)
از اون چیزی که انتظار داشتم نرم تر و راحت تر بود.
اون دست هاش رو دورم حلقه کرد و چونش رو روی شونه هام گذاشت.
((بهتره؟))
((ممم)) واسه ی گفتن حتی یه کلمه زیادی ریلکس بودم.
((خوبه))
((تو گرمی و بوی خوبی میدی.)) بدون اینکه به جملم فکر کنم گفتمش.
نخودی خندید قبل از اینکه بگه((ممنونم))
و به زودی هر دوی ما روی مبل به خواب رفتیم.
YOU ARE READING
ʚ𝙣𝙚𝙞𝙜𝙝𝙗𝙤𝙤𝙧𝙨ɞ
Romance[C O M P L E T E] جیمین همسایه ی جدید یونگیه و یه کراش تقریبا بزرگ روش داره..... چی میشه وقتی که در خونه ی جیمین به صدا در میاد و یونگی پشت دره؟؟؟ (Translated) Cover:kallamari