سکوت؛هویتی که با مرتب کردن رویاها،شبیه به سوسو زدن ستاره های شب های صاف بیابان، آدمی را خواه ناخواه به دیار خویش میخواند.
سرشار است از کلمات نگفته،حرکات بیان نشده از سر شرم و اعترافاتی که برای به زبان اوردنشان،این پا و آن پا کرده ایم.پر است از عشقهای نهان و عجایبی پنهان شده.سرشار است از حقیقت.
در سکوت،حقایق نهفته است،حقیقت ما،حقیقت من و تو و ما و آنهایی که اشک ریختند،عشق های بزرگدر دل پرورش دادند،عصبانی شدند،نفرت های عمیق داشتند و مردند،بدون کوچکترین ممیزی و ترس از بروز دادن.
قاصدک کوچکی که روی پنجره اتاقم نشسته را برمیدارم و برایمان،برای تو و خودم،چشمهایی آرزو میکنم که خواندن بدانند،که از چشمهایت و حرکاتت حرفت را بخوانند،گوشی آرزو میکنم که سکوت بشنود و معنی کند و زبانی که دائم نجنبد!میدانی،بعضی چیزها نباید فاش شوند،نباید از پردهی راز به در آیند،اگر نه بی هویت میشوند و بی اعتبار،دم دستی و هرجایی.برای همینهاست که از سکوت همانطور حرف میزنم که از موهبتی الهی.
یادت که هست،سکوت سرشار از حقایق من و توست،سخن گفتن در مورد بعضیهایشان،خطایی ست ابلهانه!همیشه آنچه مارا به حقییت میرساند،گفتن نیست.
بگذار گاهی سکوت کنیم،هنگامی که درها را بسته ایم و در تاریکی خانه،خیره به همدیگر مانده ایم.وقتی گرگها در کمین نشسته اند و مرگ در یک قدمیست،با دستهای گره خورده در هم،آخرین بوسه هایمان را به همدیگر هدیه کنیم و من بی هیچ کلمه ای چاقوی قدیمی را به دستت دهم.کلمات را در چشمهایم بریزم و خواهش کنم که چاقو را با عشق در دستت بگیری و تو آن کسی باشی که غلظت خونم را میچشد،بی آن که کلامی،خلوص آخرین لحظاتمان را به ابتذال بکشاند.تا در سکوتت،سکوتم و سکوت پر حرفمان به انجماد کشیده شویم.
VOCÊ ESTÁ LENDO
سارائیسم
Contoسارائیسم،گاه نوشت یا همون سارا نوشت ها اینجاست. من حدودا یکسالیه که نوشتن روشروع کردم،لذت بخشه. نمیدونم نوشته خوبه یا بد،ولی با خودخواهی آنچه تمام تر دلم میخواد بقیه هم بخوننش❤