[:part1:]

1.8K 125 17
                                    

ز:هی ددی

ز:لطفا منو ببین

ز:فاک به این عکس جدیدت

ز:من عاشقش شدم :)

ز:تو خیلی هاتی ددی خیلی هااات

ز:لطفا به فاکم بده ددی

ز:انگشتات خیلی زیبا و مجللن

ز: چیزی ک من فقط میخوم اینه ک با انگشتات باهام باژی کنی و به فاکم بدی:(

ز:ببخشید دد

ز:تو خیلی خوشگلی و جذابی

ز:چ کلاه دوست داشتنی بیب

ز:هوووی منو ببین و پیامام رو بخون دیکهد /:

ز:هوووف خیلی دوستت داررررم

ز: باشه باشههه خیلی خب من تمومش میکنم وولی بهتره ک پیام های منو بخونی برای فردا لیااام

ز:خیلی خسته شدم از این گفتگوی مسخره ک برای خودم انگار دارم حرف میزنم

ز: ولی در هرحال دوستت دارم بیب

**************
اوکی اوکی
خب توی این داستان ک میبینید زین عضو گروه وان دایرکشن نیس و در کل عاشق پسرای واندیه:)
زینی توی اینجا ۱۸ سال داره و لیام ۲۱
کاری ک زین فقط داره میکنه اینه ک کاری کنه لیام جوابش رو تو اینستا بهش بده و کلی پسر پرحرفی هست:)

بچه ها این داستان از یه داستان معروفی دارم ترجمه میکنم و خب اممم امیدوارم خوشتون بیاد

راستی داستان ک مینوشتم به اسم your my pleasure رو به یه دلیل لعنتی باعث شد پاک شه 😢خیلی شرمنده

Hey Hey Daddy😻(ziam)Where stories live. Discover now