New message to fakeliampayne *
زی:لیامممممممم من فردااا تورو میبینم منننن واقن نمیتونم تحمل کنم
زی: منننن خیلی گرخیدددممممم واییییی
زی: من نمیدونمممم ک بتونم انجامش بدم وایییی
زی: نه نه اصن بیخیال من نمیتونم انجام بدم ببخشید
زی: اصن قرار نی انجام بدم
Fakeliampayne :زیینننن:(اروووم باش همه چی خوب پیش میره بیب
زی:مننن خیلی استرس دارررم لیام من نمیتونم
Fakeliampayne:منممم خب استرس دارم ک میخام ببینمت
زی: چی چی واقن؟؟؟
Fakeliampayne:اررره پس چییی!!مننن دوست دارررم قرار اولمون خیلی عالی پیش بره بخاطر همین استرس دارم
زی: تووو اینو گفتی و الان مننن بیش از حد استرس گرفتمممم واییی
Fakeliampayne:زین چیزی نیست آروم باش
زی: تووو باید بهم قول بدی ک ناراحت نشی اگ از بلوجاب دادنت دست کشیدم باشههه؟؟
Fakeliampayne:فااک اصن ناراحت شدن نداره دیوانکم
Fakeliampayne:ولییی باشه خیلی خب ولی ازت میخام ک استرس نداشته باشی
زی: نه نهههه من دارممم
زی:و منننن به طور اتفاقی اصلا نمیخامم ک یهووو از این دیکت کناره گیریییی کنمممم و ولش کنممم به نظرت اگه اینکارو بکنم خیلی شرم اوره اره؟:(
Fakeliampayne:فاککک😂
Fakeliampayne:زین تو یه بار دیگ اینطوری حرف بزن من میخورمت به خدا
Fakeliampayne:اصن اینو بگم اره اره خیلی شرم اوره 😏
Fakeliampayne:اوووم ولییی اصننن کناره گیری نکنی هاا من گفته باشممم
زی:وووو اوکییی تنکسسس
زی:و مننن اونجا خیلی مطمئن باید بشم ک لذت کافی بهت بدم و شدیدا اون دیک خوشگلت رو تکون بدم «زین درتی میشود😹»
Fakeliampayne:اوووم لططفا انجامش بده
زی: ولی به هرحال اصن باورم نمیشه ک فردا قراره تورو بببیننمم اونمممم از نزدیک شتتت
Fakeliampayne:یسس من ذوق زدممم😁🙂
زی: معلومه ک هستی !مننن قراره اونجا از هات بودنمممم تورو منفجر کنمممم هاها :)))
Fakeliampayne:اوووم تو قراره به نظرم یه جایی از منو منفجر کنی هوم؟
زی:نهههه لیامممم تمومش کنننن
زی:وات د هللل لیامممم بسه
Fakeliampayne:هاهااا ببخشید من فقط داشتم شوخی میکردم
Fakeliampayne:من مطمئننم حتی از نزدیک هم ک ببینمت بهتری و عالی :)
زی:میسییی لی
زی: من سعی میکردم ک خودم رو آماده کنم واس دیدن تووو ولییی خب اصن فکرش هم نمیکنم ک بتونممم هوووف
Fakeliampayne:نهه تو آماده میشی بیبی:)اصن بگو من آمادت میکنم
Fakeliampayne:هی یه چیزییی
Fakeliampayne:شماها چیزی دارین ک باهاش به اینجا بیاید ؟ اگه نع بهم بگو خودم میام تورو با دوستت رو میبرم
زی: عااووو تووو خیلی شیرینی لی:)
زی: ولی نه چیزی نیس ما خودمون دیگ بلیط قطارمون هم داریم ک بیایم اونجا
Fakeliampayne:بچه تو باید بهم زود تر میگفتی اگه میگفتی میتونستم یه چیزی بهتر از قطار رو واست ترتیب بدم
زی: نههه لیام توی قطار فقط دو ساعت تو راهم چیزی نی تازه باحاله :)
Fakeliampayne :خیلی خب خیلی خب توی قطار هم فقط تو گوشی باش و با کسی هم حرف نزن
زی:خخخ چشم ددی
Fakeliampayne:و یه چیزی!!بهتره ک وقتی اومدی اینجا هیچ هتلی رو رزرو نکنییی هااا گفتههه باشممم
زی:خب من دوستم یه جایی میخواد ک بخوابه و استراحت کنه پس ماهم اتاقی گرفتیم
Fakeliampayne:ولی تو پیش من میمونی دیگ اره؟؟
زی:یس تا وقتی ک همدیگرو ببینیم و یهویی بشه ک ازهم بدمون بیاد :(
Fakeliampayne:نه اصن اینطور نی
Fakeliampayne:مننن نمیتونم برای دیدنت صبر کنممم داررم آتش میگیرم :)))
زی: مننممم! بالاخره دارم میرم ددی لیام پینم رو ببینم هوراااا
زی: بزار فقط امیدوار باشیم ک واس فردا زنده باشم
Fakeliampayne:هاهااا
******
خبببب اینااا قراره پارت دیگ همدیگرو بیینننننن😆😻😂شتتتت خودمم منتظر این لحظه بودم :))
زود اپش کنم یا نچ؟😑😂