[:part32:]

377 81 40
                                    

New message to fakeliampayne *

زی:لیامممممممم من فردااا تورو میبینم منننن واقن نمیتونم تحمل کنم

زی: منننن خیلی گرخیدددممممم واییییی

زی: من نمیدونمممم ک بتونم انجامش بدم وایییی

زی: نه نه اصن بیخیال من نمیتونم انجام بدم ببخشید

زی: اصن قرار نی انجام بدم

Fakeliampayne :زیینننن:(اروووم باش همه چی خوب پیش میره بیب

زی:مننن خیلی استرس دارررم لیام من نمیتونم

Fakeliampayne:منممم خب استرس دارم ک میخام ببینمت

زی: چی چی واقن؟؟؟

Fakeliampayne:اررره پس چییی!!مننن دوست دارررم قرار اولمون خیلی عالی پیش بره بخاطر همین استرس دارم

زی: تووو اینو گفتی و الان مننن بیش از حد استرس گرفتمممم واییی

Fakeliampayne:زین چیزی نیست آروم باش

زی: تووو باید بهم قول بدی ک ناراحت نشی اگ از بلوجاب دادنت دست کشیدم باشههه؟؟

Fakeliampayne:فااک اصن ناراحت شدن نداره دیوانکم

Fakeliampayne:ولییی باشه خیلی خب ولی ازت میخام ک استرس نداشته باشی

زی: نه نهههه من دارممم

زی:و منننن به طور اتفاقی اصلا نمیخامم ک یهووو از این دیکت کناره گیریییی کنمممم و ولش کنممم به نظرت اگه اینکارو بکنم خیلی شرم اوره اره؟:(

Fakeliampayne:فاککک😂

Fakeliampayne:زین تو یه بار دیگ اینطوری حرف بزن من میخورمت به خدا

Fakeliampayne:اصن اینو بگم اره اره خیلی شرم اوره 😏

Fakeliampayne:اوووم ولییی اصننن کناره گیری نکنی هاا من گفته باشممم

زی:وووو اوکییی تنکسسس

زی:و مننن اونجا خیلی مطمئن باید بشم ک لذت کافی بهت بدم و شدیدا اون دیک خوشگلت رو تکون بدم «زین درتی می‌شود😹»

Fakeliampayne:اوووم لططفا انجامش بده

زی: ولی به هرحال اصن باورم نمیشه ک فردا قراره تورو بببیننمم اونمممم از نزدیک شتتت

Fakeliampayne:یسس من ذوق زدممم😁🙂

زی: معلومه ک هستی !مننن قراره اونجا از هات بودنمممم تورو منفجر کنمممم هاها :)))

Fakeliampayne:اوووم تو قراره به نظرم یه جایی از منو منفجر کنی هوم؟

زی:نهههه لیامممم تمومش کنننن

زی:وات د هللل لیامممم بسه

Fakeliampayne:هاهااا ببخشید من فقط داشتم شوخی میکردم

Fakeliampayne:من مطمئننم حتی از نزدیک هم ک ببینمت بهتری و عالی :)

زی:میسییی لی

زی: من سعی میکردم ک خودم رو آماده کنم واس دیدن تووو ولییی خب اصن فکرش هم نمیکنم ک بتونممم هوووف

Fakeliampayne:نهه تو آماده میشی بیبی:)اصن بگو من آمادت میکنم

Fakeliampayne:هی یه چیزییی

Fakeliampayne:شماها چیزی دارین ک باهاش به اینجا بیاید ؟ اگه نع بهم بگو خودم میام تورو با دوستت رو میبرم

زی: عااووو تووو خیلی شیرینی لی:)

زی: ولی نه چیزی نیس ما خودمون دیگ بلیط قطارمون هم داریم ک بیایم اونجا

Fakeliampayne:بچه تو باید بهم زود تر میگفتی اگه میگفتی میتونستم یه چیزی بهتر از قطار رو واست ترتیب بدم

زی: نههه لیام توی قطار فقط دو ساعت تو راهم چیزی نی تازه باحاله :)

Fakeliampayne :خیلی خب خیلی خب توی قطار هم فقط تو گوشی باش و با کسی هم حرف نزن

زی:خخخ چشم ددی

Fakeliampayne:و یه چیزی!!بهتره ک وقتی اومدی اینجا هیچ هتلی رو رزرو نکنییی هااا  گفتههه باشممم

زی:خب من دوستم یه جایی می‌خواد ک بخوابه و استراحت کنه پس ماهم اتاقی گرفتیم

Fakeliampayne:ولی تو پیش من میمونی دیگ اره؟؟

زی:یس تا وقتی ک همدیگرو ببینیم و یهویی بشه ک ازهم بدمون بیاد :(

Fakeliampayne:نه اصن اینطور نی

Fakeliampayne:مننن نمیتونم برای دیدنت صبر کنممم داررم آتش میگیرم :)))

زی: مننممم! بالاخره دارم میرم ددی لیام پینم رو ببینم هوراااا

زی: بزار فقط امیدوار باشیم ک واس فردا زنده باشم

Fakeliampayne:هاهااا

******
خبببب اینااا قراره پارت دیگ همدیگرو بیینننننن😆😻😂

شتتتت خودمم منتظر این لحظه بودم :))

زود اپش کنم یا نچ؟😑😂

Hey Hey Daddy😻(ziam)Where stories live. Discover now