[:part34:]

498 81 34
                                    

Third pov*

لیام فقط با چشمای گرد ب پسر چشم طلایی نگاه میکرد و اصن هم حواسش به هیچ جا دیگه هم نبود .
ک یهو وقتی نایل محکم با دستش به کمرش کوبوند تمام افکارش از بین رفت و سرش رو تکون داد و با اخم به نایل نگاه کرد .نایل هم طبق معمول نیش خند زده بود بهش .

ن:اگ نری بهش سلام کنی من میرم بهش سلام میکنم لیلی

نایل هم ابروهاش رو برد بالا و تکون داد و این کارش باعث شد ک لیام احساس بدی به حرفش کنه پس نایل رو آروم هول داد اون ور و ب طرف زین و دوستش رفت .

وقتی ک زین فهمید ک لیام داره به سمت اونا میاد نفس نفس زد و آروم غر زد و از استرس دستاش یخ کرده بود و آروم زمزمه کرد ب دانی:دانی من آماده نیستمممم هولی شت.

با این حرفش دانی ی تنه ای محکم بهش زد و اونم آروم زمزمه کرد :زر نزن کیوتی !

زین با این تنش یه تلو تلو ارومی خورد و لپش بدجور سرخ شد وقتی ک دید لیام دقیقا روبه روشه و بهش لبخند زده

-سلام زین
اوه شت صداش خیلی غلیظ و کلفت و آروم بود و زین اصن نمیتونست دیگه تحمل این همه هاتی رو بکنه!صداشششش شتتتتت اون قراره منو همینجا بکشه

زین دیگه نتونست جوابی بده وقتی ک اون مامور های امنیتی اومدن و زین و دانی و کشیدن جایی ک ادما میرفتن و با اون چهار نفر عکس میگرفتن.

زین مطمئن شد ک به اون سه نفرای دیگه سلام کنه .از استرسش بدجور خجالت کشیده بود وقتی ک هری اونو تو بغل گرفت .لویی هم اونو یه بغل کوچیکی کرد و نایل هم با نیش خند بهش نگاه کرد و زین اصن جرعت نگاه کردن به چشمای نایل رو نداشت چون کامااان اون پسر تنها کسی بود ک از همه چی زین و لیام خبر دار بود.

ب عقب برگشت و دید ک لیام زین رو با لبخند داره نگاش میکنه و وقتی ک زین یه سلامی سریع به پسرای دیگه کرد آماده شد ک بره با اونا هم یه عکسی بگیره

ز:سلام
زین اینو زمزمه کرد وقتی ک دید ک لیام هم دقیقا کنارش وایساده واس عکس گرفتن.اون بازم داشت احساس میکرد ک لپاش داشت سرخ میشد و به لیام زل زد.لیامی ک دیگ هیج احساس استرسی نمیکرد و اعتماد به نفسش رو به دست آورده بود

_سلام زین مالیک

زین یه نفس عمیقی کشید قبل اینکه به لیامی ک بغلش وایساده بود و با نیش خند به روبه روش نگاه میکرد خیره شه.ابروهاش رو با شیطنت تکون داد

_بهتر ک با من ی عکس عالی داشته باشی با ژست لیام ،این تنها شانس بزرگ منه و باید برآورده شه

لیام ابروهاش رو به سمت بالا هدایت کرد و لبخندش گشاد تر شد و خنده ارومی کرد و سرش رو تکون داد

_واو این همون زین مالیک اینستاگرام منه :)

زین با این حرف لیام آروم خندش گرفت و با لبخند بزرگی ک داشت به دوربین روبه روش نگاه کرد و انگشت های دستش رو گرفته بود .لیام با یه نیش خند به زین نگاه کرد و یهویی بدن زین رو بلند کرد و یه کم به سمت شونه خودش هدایت کرد و زین هم سریع دستش رو دور شونه اون خواننده حلقه کرد

Hey Hey Daddy😻(ziam)Where stories live. Discover now