😻S3_part2😻

5.5K 1.1K 465
                                    

کپشن مهم**



کروات رو از دور چشم های جیمین باز کرد و تازه متوجه شد که دلش برای چشم هاش تنگ شده.... روی هر دوتاشون بوسه گذاشت........

یونگی: دوست دارم....

جیمین: عاشقتم.........

هر دوتاشون لبخندی زدن و با عشق به هم‌ نگاه کردن....

"اوه اوه فک کنم ول کنش به چشاش اتصالی کرده...."

"اره حداقل بهتر از توئه که دنبال کونشی"

"خیلی بی ادب شدیااااااا"

"با تو گشتم😎"

"بنگ پی دی نیممون زایید...."( همون گاومدن زایید خودمون.....منظورم این نبود که بنگ پی دینیم گاوه در کل واسه شوخی گفتم)

یونگی تحمل نکرد؛ لب هاشو روی لب های جیمین گذاشت و وقتی که مطمعن شد حواسش نیست دستشو به سمت پهلو های پسر کوچیکتر برد.....

و شروع کرد به قلقلک دادن جیمین......

جیمین به خاطر حس یهویی قلقلک که تویی بدنش پخش شد نفسش گرفت و بوسه قطع شد.....

و یونگی حاظر بود به خاطر صورت مچاله شده ی جیمین از خنده و صدای قشنگش  کون بده.....

جیمین: آه میو_میونگیییی ن_نکنننن

دست از اذیت کردن جیمین برداشت و تن برهنشو به آغوش کشید.....

جیمین سرشو توی گردن یونگی فرو برد و خستگی
اجازه ی کار دیگه ای رو بهشون نداد.....



توی وان نشسته بودن درحالی که جیمین به سینه ی پهنش تکیه داده بود و هر از گاهی که حبابی درست میشد با هیجان دم نرمش رو بهش میزد و حباب هم با صدای پاپ مانندی میترکید...... و به جاش لبخند رو به لب های حجیم جیمین میاورد....

یونگی دستش رو  به سمت موهای کفی جیمین برد و شروع کرد به ماساژ دادن سر و پشت گوشاش....

بدن پسر کوچیکتر با لمس گوشاش توسط میونگیش لرز ارومی رفت و میوی ارومی گفت.....

یونگی لبخند بزرگی‌ به خاطر عکس العمل های حواستنی و بامزه ی موچیش زد.....

"بکن توش.....این بهترین موقعیته......"

"ای مفسد فی الارض.....بابا خو د لامصب همین دیشب کرد توششش"

"خو مگه تقصیر خودمه هچریم؟؟؟"

"ببین.....بیا ۳۰ جلسه فشرده برای اسلام شناسی برات بزارم.....تضمینی.....بدون عوارض جانبی"

"بیا برو تو کوچه....."

جیمین: میونگی؟

یونگی: جان میونگی

یونگی نگاهی به قیافه ی  مظلوم گربش انداخت..... گونه های پرش سرخ بود و موهای مشکیش که یونگی تازه شسته بودشون  تضاد قشنگی با پوست سفید و نرمش درست کرده بود.....

ʚ𝙈𝙮 𝙨𝙬𝙚𝙚𝙩 𝙙𝙞𝙨𝙖𝙨𝙩𝙚𝙧ɞWhere stories live. Discover now