جاسم(یونگی درونی مثبت) تسبیحشو توی دستش گرفت و زیر لب صلوات میفرستاد.
ماری:ببخشی_
جاسم:هیس! شما هر وقتچادر زدی میای با من حرف میزنی!
ماری اهی کشید و چنگی به موهای فرش زد.به کنار خم شد و چادر گل گلیشو از توی ساکش دراورد.
ماری:الان خوبه؟
جاسم:بله بله فتبارک الله من الاحسن الخالقین بح بح.
ماری: خب سوال اول"احوال حاج اقا؟"
جاسم:به خوبی شما.به خوبی زندگی!به خوبی قران و به خوبی احادیث!(پشمام جرر)خاهرم شما یکم اون چادرو بکش جلو ممنون میشم.
ماری همین کارو کرد و اهی کشید.
ماری:"حست وقتی یونگی جیمینو میکنه چیه؟"
جاسم سرشو تکون داد.
جاسم:پروردگارا! امان از دست این نوجوانان امروز و الفاظ رکیک و زننده!بنده هیچ احساس خاصی ندارم!سوال بعدی لطفا.
ماری:"منطقت رو چند میفروشی؟"
جاسم:این منطق نیست!این درس الاهیه!این عرفانه!این است قدرت عظیمپروردگار عالمیان! ایا ایمان_
ماری:خب سوال بعدی."تعداد سیقه های مرد مسلمون؟"
جاسم کمی فکر کرد.
جاسم:ما ۱۲۴ هزار تا پیامبر داشتیم و هرکدام هم بر فرص مثال یک زن! پس شما میتوانی ۱۲۴ هزار تا صیقه داشته باشی.
ماری:وای موهای بدنم که شما انهارا نمیبینی کمی با سمت قبله متمایل شدند!(همون پشمام ریخت خودمون)
جاسم:خب ناناصم_خب خاهر دینی سوال بعدی پلیز_لطفا.
ماری:عوف...."وقتی جیمین یونگیو میکنه تو هم میای؟"
جاسمسر تکون داد.
جاسم:بنده در اون لحظات یا درحال دیدن شبکه ۴ یا شبکه پویا هستم!
ماری:بح بح بح بح. چ قدر زیبا!ممنون میشوم جیمین را صدا بزنی برادر!
ВЫ ЧИТАЕТЕ
ʚ𝙈𝙮 𝙨𝙬𝙚𝙚𝙩 𝙙𝙞𝙨𝙖𝙨𝙩𝙚𝙧ɞ
Фанфик[C O M P L E T E] نویسنده:ماری کاپل ها: یونمین ویکوک نامجین ژانر: هیبرید،کمدی، فانتزی، فلاف، کیوت،اسمات،امپرگ این مجموعه تشکیل شده از ۴ فصل: فصل اول: my mochi kitty تمکیل شده_ یونمین خلاصه: یونگی هیچ وقت فکرشو نمیکرد اوردن یه بچه گربه ی کیوت اون ر...