🐰S2_part6🐰

5.9K 911 716
                                    

سلااام

اول یه چیزی بگم بعدش این پارتو شروع کنید.....

این پارت تقدیم میشه به:

artemisss2019
MouisAraL
Mariw224
sainayaoistuff
eliii_stylinson
SilVerBBH
prnynm
swallowlow
matina2323
wanesa_14
MinMin-
Melika_bts
و تقدیممم به همه ی شما ها که میخونید و ووت و کامنت میزارید لاولی هاااا❤❤❤😍😍😍😍

راستی ترتیب این اسم ها هم همینجوریه....
_________

تهیونگ: پاشو بریم خرید....




در حالی که رانندگی میکرد نگاهشو به کوکی انداخت که  مثل دخترای پریود که دوست پسرشون باهاشون بهم زده اخم کرده بود و دست به سینه نشسته بود....

لب هاش رو روی هم فشار میداد تا نخنده....

اخه لنتی دلیل این قیافه ی تخس خیلی مسخره بود....

وقتی که میخواستن برن بیرون تهیونگ مجبور بود یه فکری به حال اون گوشا بکنه....پس به کلاه روی اوردن....

و البته که کوکی از این فکر خوشش نیومده بود......و خب گوشاشم توی کلاه درست جا نمیشدن......ولی خب مجبور بودن.... و دمشم مجبور شدن توی شلوار جاساز کنن....

پس کل راه رو اخمالو نشسته بود.....که از نظر تهیونگ بیشتر کیوت بود تا عصبانی.....

و نتونست خودشو کنترل کنه و خنده ی کوچیکی از بین لباش فرار کرد.....

تهیونگ مجبور شد ماشین رو کنار بزنه تا تصادف نکنن.....

و وقتی که کوکی به سمتش برگشت دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و پاچید به در و دیوار ماشین....

اخه اون کیوت سگ صفت با اون کلاه پشمی که مثلا سعی داشت گوشاشو بپوشونه خیلی باحال شده بود....

کوکی: اره اره بخند بخند....خیلی خنده دار بود اصلا....نگاه نگاه نچ نچ.....

تهیونگ: وای خدا جر خوردمممممممم

کوکی: اِ جر خوردی؟؟ اشکال نداره بلا من نخ و سوزن دارم....پشتتو کن بدوزمت.....شل کن شل کن.....

شدت خنده ی تهیونگ به خاطر حرف های کوکیی حتی بیشترم شد....

بالاخره بعد از ۵ دقیقه تونست یکم اروم تر بشه نگاهی به کوکی انداخت....

لب هاشو جلو داده بود و اخم کرده بود....

تهیونگ ناخودآگاه دستش  رو بسمت اون قسمت از موهای صورتی کوکی که از کلاه بیرون اومده بودن برد.... لبخند ملیحی زد...

ʚ𝙈𝙮 𝙨𝙬𝙚𝙚𝙩 𝙙𝙞𝙨𝙖𝙨𝙩𝙚𝙧ɞHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin