وی
قسم میخورم این پسر رو نابود میکنم منو میزنه فک کن راستش فکرشم نمیکردم دستش انقدر سنگین باشهکوک
حالا تکون نخور بزار لبتو پاک کنم
ولی قیافت دیدنی بود
_اوی برو کنار نمیخوام
_یا حالا جوش نزن
_ نمیخوادمثل اینکه یادت رفته وروولفه الان زخمش ترمیم میشه ولی وی باید خودتو کنترل کنی ما قدرتمون زیاده ممکن بود فکشو بشکنی
_میدونم هون اما تقصیر خودم نیست یادم میره
_ولی حدس بزن چی
_هووم
_قراره حسابی با این دوتا حال کنیم و من برادر خوبت قراره حسابی کمکت کنم که اون چیم چیمو به گریه بندازی
_گایز ببخشید مزاحم اهداف پلیدتون میشم اما الانه که مربی اسفالتمون کنه
من که دیگه کشش 25دور زمین رو دوییدن رو ندارمچان
امروز قراربود که یه دیزاینر جدید واسه شرکت بیاد راستش نميدونستم که خوش حال باشم یا نه از طرفی از بار کارام کم میشه اما اگه از من بهتر باشه چی فکر اینکه جایه منو بگیره منو میترسونه اما خب مگه چیه یا به خودت بیا تو پارک چانیولی تو از پسش برمیای یه کتو شلوار سرمه ای برداشتم با یه پیراهن سفید دوتا دکمه های اولش رو باز گزاشتم از تو کشو ساعتم رو برداشتم موهامو تازه نقره ای کرده بودم از این رنگ خوشم میومد به قول جوی حسابی دختر کش میشدم از رو میز سویچ ماشینم رو برداشتم تازه یه مازراتی مشکی خریده بودم و تصمیم داشتم امروز با نهایت قدرت جلوی اون تازه کار ظاهر شم ادکلن محبوب چنلمو زدمو واسه جنگ راه افتادم
بک
لعنتی از صبح زود بیدار شدن متنفرم امروز اولین روز کاریه من نمیدونم چرا باید با این همه پول و ثروت کار کنم واقعا اما به هر حال به خاطر مامانم قبول کردم یه دوش گرفتم و یه شلوار جین چسب که رو جیباو سر زانوانش زخمی بود انتخاب کردم یه تیشرت سفید
پوشیدمو یه کت جین روش یه عطر ادم کش زدم واسه من دختر جواب نمیده همه منو میبینن اب دهنشون راه میوفته واسه همین بهش میگم ادم کش موهای قرمزم دله همه رو میبرد یه ادامس خوردمو سوار پورشه قرمزم شدم واسه به اصطلاح اولین روز کاریمچان
اگه از من بپرسی تو زندگیت از چی متنفری میگم سه تا چیز اول از همه از ادمی که انتایم نیست دوم از قهوه شیرین و سوم از جیمین غمگین و این پسره درست همین اول کار دست گذاشته رو چیزی که من ازش متنفرم الان دقیقا نیم ساعت از زمانی که باید این جا باشه میگذرهبک
لعنتی گشنم بود تا یه چیزی خریدم نیم ساعت شو فاک مازراتیو لعنتی هرکاری کردم بابام حاضر نشد واسم بخره وارد شرکت شدم_ ببخشید خانم خوشگله اتاق رئیس کجاست
_س س سلام اتاق رئیس اونجا یعنی ببخشید شما
بک که از به تته پته افتادن دختره خوشش اومده بود با افتخار گفت
_طراح و دیزاینر داخلی بیون بکهیون
_واو یعنی ببخشید بله اقای بیون اقای کیم یعنی پارک خیلی وقته منتظرتونن بفرمایید از این طرفبک
بعد از مکالمه نه چندان جذاب رئیس شرکت فهمیدم که اینجا ساعت کار خیلی مهمه از همه بدتر دیدن همون پسر تو جنگل بود من هم به اون هم به عنوان رئیس هم اما باید قبول کنم که از اون دفعه خیلی جذاب تر شده لعنتی هات تو اون کت و شلوار سورمه ای بی نظیر شده بود بدتر از همه این بود که فهمیدم اون هم به اندازه ما خر پوله حالا باید چش غره های آقا را هم تحمل کنم لعنتی جوری بهم نگاه میکنن انگار که ارث باباش خوردمچان
تو یک کلمه ازش خوشم نمیاد پسره ی پولدار فکر کرده کیه همین اول کار دیر اومده سر کار یه جوری هم نگاه میکنه انگار که اون رئیس منه اگه من پارک چانیولم بهش ثابت میکنم رئیس کیه
راوی
این سومین قتل ای بود که به این روش انجام می شد دیگه همه مطمئن شده بودن که این سری قتل ها زنجیره ای حتما یه دلیلی داره بدتر از همه کار قاتل به شدت خوب بود چون امکان این همه حمله از طرف گرگ در این قسمت های از شهر غیرممکن بود رئیس پلیس شهر تصمیم گرفته بود مامور ارشد هوان دو وو رو به این شهر انتقال بده باید این قتل ها تموم میشد با کلی زحمت تونسته بودن این قتل های زنجیره ای رو مخفی کنن اونا از واکنش مردم میترسیدن و بهترین گزینه برای حل کردن این سری قتل ها وو بود با وجود سنه کمش خیلی زود دانشکده افسری رو تموم کرد و به عنوان جوان ترین کارگاه شروع به کار کرد و پرونده درخشانی هم داشت اما وو قرار نبود این بار تمام افتخار رو برای خودش داشته باشه چون پارک جویی دختر بزرگ خانوادی پارک حریص تر از این بود که بزاره همه ی افتخار ها نصیب وو شه
جوی
اینا دیگه کین یعنی ادم تا چه حد میتونه گاو باشه برگشته به من میگه خانوم پارک این کار زنونه نیست بهتر نیست به یه بخش دیگه منتقلتون کنم اخه مرتیکه گاو من اگه شغل زنونه میخواستم اصلا پلیس میشدم من جوی نیستم اگه پرونده رو نگیرم از اولشم حس کردم که یه جای این پرونده بو میده
اون از اون مخفی کردناشون که میگفتن چون چیز خواصی نیست اینم از حالا که دارن یه کاراگاه ستاره دار میارن اگه مهم نیست پس چرا انقدر میترسن با کلی نازو عشوه برای مسؤل بخش تونستم خودمو تو این پرونده جا بدم درسته شدم دستیارش و احتمالا دهنمو سرویس میکنه اما میتونم به این مرتیکه چاق نفهمو خانوادم ثابت کنم که من لیاقت اعتماد رو دارم درمورد این کاراگاهه تحقیق کردم لامصب همش 25سالشه و این همه افتخار داره اینو باش یه بار در هین درگیری با 4تاقاچاق چی اونا رو تنهایی میگیره بدون اینکه حتی خراش برداره (جوی داره از رو پروندش میخونه) این دیگه کیه نکن سوپر منی چیزی ما خبر نداریم آخه چه طوری!
YOU ARE READING
Start Of The Nightmare Of Love
Teen Fiction+همه چی از یه بازی احمقانه شروع شد وی هیچ وقت فکرشم نمی کرد که سر خفن نشون دادن خودش تبدیل به یک گرگینه شه؟ _زندگی به معنای واقعی قصد روی خوش نشون دادن رو به جیمین نداشت تازه از دست دوران راهنمایی وحشتناک و افسردگی شدیدش به خاطر آزار همکلاسی هاش راح...