Why Didn't You Tell Me ?

1.7K 262 15
                                    

کوک :

ناراحت بودم اما دقیق نمی دونستم برای کدوم موضوع بیشتر قلبم با دیدن رنگ پریده ته درد گرفته بود بابت اینکه چرا واقعا باید همچين بلایی سرش بیاد اصلا چه طور باید کمکش کنم از طرفی هم جین من به جین خیلی وابسته بودم و تا قبل از امشب فکر میکردم انقدر به هم نزدیکیم که همه چی رو به من میگه آخه من این طور بودم از زمانی که یادم میاد هر اتفاقی برام می افتاد رو براش میگفتم حتی می خواستم مشکل ته هم بهش بگم اما الان میفهمم ما انقدر هام نزدیک نبودیم قبول دارم که اگه در مورد گرگینه ها حرف می زد شاید باور نمی کردم اما حداقل میتونست درباره نامجون بهم بگه من از تک تک دوست دخترهام براش میگفتم حتی اولین بار برای اینکه نمی دونستم باید سر قرار چی کار کنم از اون کمک خواسته بودم اگه بخوام با خودم صادق باشم الان از جین خیلی ناراحت بودم

نامجین:
_باید باهاش حرف بزنی جین
_میدونم اما نمی دونم از کجا شروع کنم کوک خیلی احساسیه مطمئنم خیلی ناراحته
_خب حقم داره بهت گفته بودم که من اگه جای برادرت بودم دوست داشتم بدونم مخصوصا که به تو خیلی وابستست احتمالا فکر میکنه برات انقدر که خودش فکر میکرده خوب نبوده که بهش هیچی نگفتی
_میدونی الان در واقع هیچ کمکی نمیکنی خودم اینا رو می دونم و اصلا این طور نیست من این موضوع رو از همه پنهان کردم می دونی که از این که بگم گیم خجالت نمیکشم اما به هر حال اونا خوانوادمن و ری اکشنشون رو من تاثیر می زاره یه لبخند آرامش بخش بهم زدو با دستش گونم رو نوازش کرد و گفت میدونم اما باید با هم صحبت کنید
_ولی جین باید اعتراف کنم که لعنت پدرو مادرت چی ساختن
_واقعا که
_اما قبول کن برادرت جذاب تره
_میدونم برگشتم و نگاهش کردم لعنت به من همین که دیدم داره گریه میکنه از جام بلند شدم

نامجین:_باید باهاش حرف بزنی جین_میدونم اما نمی دونم از کجا شروع کنم کوک خیلی احساسیه مطمئنم خیلی ناراحته_خب حقم داره بهت گفته بودم که من اگه جای برادرت بودم دوست داشتم بدونم مخصوصا که به تو خیلی وابستست احتمالا فکر میکنه برات انقدر که خودش فکر میک...

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

و رفتم سمتش سرش رو چرخوند سمت دیگه و بلند شد که بره به حرکتش توجهی نکردم و از پشت بقلش کردم

و رفتم سمتش سرش رو چرخوند سمت دیگه و بلند شد که بره به حرکتش توجهی نکردم و از پشت بقلش کردم

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
Start Of The Nightmare Of Love Onde histórias criam vida. Descubra agora