جویاین پسره خیلی مشکوکه از وقتی که وارد این پرونده شدیم همش درحال پیچوندن منه اما کور خونده اون هنوز پارک جوی رو نشناخته من تخصصم روانی کردن مرداست اما چيزي که بیشتر از همه اذیتم میکرد این بود که اون میدونست چه خبره و به من نمیگفت اما خب چیزی که هم من و هم اون میدونستیم این بود که این قتل ها بیخود اتفاق نمیوفته و حتی یه نفرم پشتش نیست قتل ها برنامه ریزی شده بود بسیار دقیق و منظم و انگار که میخواست بازیمون بده کسایی که به قتل رسیده بودن همه یه خصوصیت مشترک داشتن که اولش برام مسخره بود اما واقعی بود کسایی که به قتل رسیده بودن زن دوم داشتن که شاید اگه این کارگاه عوضی خوش قیافه بهش اشاره نمیکرد هیچوقت شکم نمیکردم بهش و یه چیزه دیگه این بود که قتل ها رو جوری جلوه میدادن که انگار توسط یه گرگ کشته شدن اما اون لعنتی ها حسابی خوشگذرونده بودن چون که علاوه بر اینکه به مقتول تجاوز شده بود بلکه تمام اینه های خونه شکسته بود و هردفعه یک چیزی روی دیوار نوشته میشد دفعی قبلی نوشته بود کریس وو و من به وضوح ترسیدن و رنگ پریدگی هوان وو رو حس کرده بودم هرچند که اولش فکر میکردم برای برادرش که تنها خانوادشه ترسیده اما حالا که بهش فکر میکنم وقتی بهش زنگ زد شبیه ادمایی که نگران حال برادرشونن نبود و من به وضوح شنیده بودم که بهش میگفت اگه کار تو باشه خودم میکشمت و من از اینجا فهمیده بودم که دیگه نمیتونم به کارگاه به اصطلاح باهوشمون اعتماد کنم و بیش تر تحقیقاتم رو حتی بهش نمیگفتم و به این نتیجه رسیدم که این کریس ووی معروف یه خلبانه کارکشته و جونه که حسابیم به خاطر جذابیاتش کشته داده که جدیدا هم ویدویی از خوابیدنش با مهندس پرواز شرکت که یه پسر جون به اسم شیو سوهو بود پخش شده هرچند که به همون سرعتم پاک شده و با گفتن اینکه اون دو خیلی وقته باهمن ماجرا خوابیده بود اما عجیب بود چرا یه نفر باید اون رو خراب کنه و درواقع بیشتر شیو سوهو رو چون اون بخش از فیلم اکثرش درمورد اون بود و عجیب تر اینکه چه جوری توی سرور اصلی شرکت اپلود شده و به اون سرعتم پاک شده با متخصص و مخ کامپیوتر مرکز چن با یه هک کوچولو مشخص شد تنها کسایی که میتونستن به سرور وارد شن کسایی بود که پسورد اصلی رو داشتن و با کمک چن فهمیدم که درواقع اون از یه کامپیوتر تو شرکت بوده و خب حدسم درست بود کریس وو بیش از حد مشکوکه چون اون کامپیوتر لعنتی ماله خوده عوضیش بود و من باید اون پسر سوهو رو میدیدم حسه خوبی به کریس وو نداشتم کتم و برداشتم که برم بیرون همین که خواستم در رو باز کنم هوان با سرعت بازش کرد و وقتی داشت نفس نفس میزد که مشخص بود دویده مچمو چنگ زدو دنبال خودش کشید و گفت اون عوضی ها یع یه قتل دیگه خدای من احساس میکردم گوشام زنگ میزنه تو این یه ماه این دهمین قتل بود سوار ماشین شدیم و رفتیم دوباره همون ردا چنگ های روی دیوار مرد و زنی که بهشون تجاوز شده و در نهایت آینه شکسته اما با چیزی که روی دیوار دیدم حس کردم زانو هام شل شدو سرم گیج میره امکان نداره نه نمیشه نه ممکن نیست که کاری کنه چشام سیاهی رفت داشتم میوفتادم که دیدم تو بازو های قویی گیر افتادم وقتی به خودم اومدم که تو یه سوپر مارکت بودم و هوان برام اب میوه خرید بود بهم گفت بخورش قندت افتاده یه خورده که خوردم احساس کردم معدم بهم پیچید داشتم خفه میشدم دچار پانیک اتک شده بودم نمیتونستم نفس بکشم
أنت تقرأ
Start Of The Nightmare Of Love
أدب المراهقين+همه چی از یه بازی احمقانه شروع شد وی هیچ وقت فکرشم نمی کرد که سر خفن نشون دادن خودش تبدیل به یک گرگینه شه؟ _زندگی به معنای واقعی قصد روی خوش نشون دادن رو به جیمین نداشت تازه از دست دوران راهنمایی وحشتناک و افسردگی شدیدش به خاطر آزار همکلاسی هاش راح...