Jimin

1K 142 10
                                    

جیمین
وقتی که سهون جلو بقیه لو رو بوسید چشمام داشت از کاسشون میزد بیرون سهون خیلی خوب میبوسید ومن ناخودآگاه یاد بوسه ی خیسم با وی افتادم این که چقدر خوب میبوسید جوری که گردنمو گرفته بود سرمو تکون دادم و دیدم جانکوک با یه پوزخند جذاب بهم خیره شده لعنتی این چه ژنی بود که اینا داشتن تهیونگ به عنوان یه پسر زیادی خوشگل بودی جوری که نگاهه همه رو میگرفت چه پسر و چه دختر و این موضوع نمیدونم از کی اما یه جورایی رو اعصابم بود خودمم باورم نمیشد که روش حس مالکیت پیدا کرده بودم و جانکوک کوک به طرز وحشتناکی جذاب و مردونه بود وقتی تو رختکن دوش میگرفت با لو چند باری دیدش زده بودیم و اون لعنتی جوری عضله داشت که فکر میکردم ولفه حتی کای برادر وی هم خیلی قیافه جذابی داشت و جالبیش اینجا بود که وی خوشگل بود و کای مردونه جذاب و جین برادر کوک خوشگل بود و جانکوک مردونه جذاب با صدای وی به خودم اومدم

وی و چیم
+خوردیش😏
_ها چی
+پسرخالم رو میگم خوردیش
_هع چی چی میگی
+فک نمیکردم آنقدر حریص باشی اول من بعد کوک نفر بعد کیه سهون
_خدای من چی میگی تو چه طور اوه خدای من تو با چه حقی با من این طوری حرف میزنی من رو بگو باورم نمیشه کیم تهیونگ دیگه با من حرف نزن و من هرزه نیستم

جیمین

مغزم داشت سوت میکشید و بغض کرده بودم چشمام پر شده بود میخواستم با مشت صورت خوشگلشو بیارم پایین خیلی حالم بد بود و من میدونستم الان چی بهترم میکنه سمت دست شویی مدرسه رفتم در یکیشو باز کردم رفتم تو خم شدمو انگشتمو وارد دهنم کردمو تمام محتویات معدم که شامل یه لیوان اب پرتغال بود رو خالی کردم سیفونو کشیدمو نشستم روش و اجازه دادم اشکام صورتمو خیس کن چرا هر دفعه این اتفاق برای من میوفته من لعنتی ازش خوشم میومد هق هقامو کنترل کردم متاسفم چان هیونگ من بازم قولمو شکستم و بازم این کار رو کردم از دست شویی اومدم بیرونو صورتمو شستم یه مرد جون نزدیکم شدو گفت پارک جیمین گفتم بله شما یهو یه پارچه رویه دهنم گذاشت سعی کردم نفس نکشم اما اخرش ریه هام بازی برد و من هوا رو با اون مایع وارد ریه هام کرد و چشمام سیاه شد و دیگه هیچی نفهمیدم

وی

گند زدی کیم تهیونگ گند ای لعنت به این دهنه من که بی موقع باز میشه داشتم میمردم باید ازش عذرخواهی میکردم حتی اگه لازم بود به پاش میوفتادم چون بدجوری گرفتارش شده بودم کوک گفت دیدتش که رفته سمت دست شویی وارد دست شویی شدمو دیدم وسیله هاش و کیفش افتاده زمین خم شدمو جمشون کردم سرمو که بلند کردم حس کردم دنیا تموم شد اونا برده بودنش و رو دیوار نوشته بود پارک جویی من بهت اخطار داده بودم شاید پارک چانیول بتونه از پسش بربیاد اما مطمئن باش که تو قاتل پارک جیمینی  تهشم پادنویس نوشته بود اینم با خونه خودش نوشتم خواستی امتحان کن گوشیمو از تو جیبم در اوردم و به پلیس زنگ زدمو تو دلم گفتم جیمین خواهش میکنم باید زنده بمونی نمیتونی این کارو باهام بکنی

هیون

وقتی که خبرو بهمون دادن میدونستم اوضاع خیلی داغونه اما وقتی که دیدم هیچی نمیگه و کاری نمیکنه مطمئن شدم که حاله پارک جویی افتضاحه جلوش زانو زدمو گفتم هی پیداش میکنیم قسم میخورم
_جوی و هیون

_تو نمیدونی جیمین اون خدای من همش تقصیر منه اون اون دوم نمیاره
+هی هی این تقصیر تو نیست اون پسر برادر توعه پس قویه
‌_نه نه اون مریضه جیمین مریضه تو. نمیفهمی اون مریضه جیمین  اوه خدای من همش تقصیر منه جیمینم برادر کوچولوم

چانیول

بعد از یه دوش اب گرم لباسایی که بک برام گرفته بود رو پوشیدم واو اون واقعا خوش سلیقه است لباسا رو پوشیدم مشغول دید زدن اتاق بودم که از حموم در اومد اوه خدای من احساس کردم قلبم دوبرابر همیشه میکوبه اون واقعا زیباست و شبیه الهه های یونان باستان و نود درصد خود آفردیته بود جوری که اب از گردن خوش تراشش پایین میرفت و همین طور پاهای کشیدشو پوست شیریش که با حوله دور کمرش داشت دیونم میکرد میتونستم سفت شدنمو حس کنم مشغول دید زدنش بودم که گوشیم زنگ خورد و من یه لعنت گنده به کسی که پشت خط بود فرستادم

_الو جوی به خاطر خدا اگه یه دلیل خوب برا زنگ زدنت نداشته باشی بیام خونه من میدونمو تو
+اهم اقای پارک درواقع من وو هیون هستم همکار خواهرتون
_او ببخشید بله اتفاقی افتاده برای خواهرم
+بله متاسفانه البته نه برای خواهرتون
_به خاطر خدا مقدمه چینی رو بزار کنار و بگو چی شده
+اروم باشید قربان درواقع امروز برادر کوچک ترتون پارک جیمین رو دزدین ما باور داریم که این کار همون قاتلاست که به خاطر اختلال در کارشون این کارو کردن
_اوه خدای من چی الان جوی کجاست
+آروم باشید قربان
_من چه طوری میتونم اروم باشم داری میگی قاتل سریالی برادرم رو دزدیه
+داد نزنید آقای پارک لطفا هرچه سریعتر به مرکز پلیس بیاید خدا نگه دار

چان
اخساس میکردم نمیتونم نفس بکشم چیمیم رو دزیده بودن اما اون هنوز خیلی بچه بود اگه بلایی سرش بیارن چی اگه آزارش بدن حس میکردم دارم میمیرم تند تند کتی که بک برام خریده بودمو پوشیدمو میخواستم برم که بک گفت برو منم میام اما با تاکسی برو فکر اینکه بزارم با ماشین خودت بری رو از سرت بیرون کن
_چانیول همه چی درست میشه باشه برادرت سالمه
+امیدوارم بک

اینم یه پارت کوتاه خواستم قبل از اینکه برید مدرسه براتون بزارم امیدوارم سال تحصیلی خوبی داشته باشید عشقام من به خاطر کلاسای دانشگاه م مجبورم از این به بعد یه روز در هفته آپ کنم که اونم میشه شنبه ها البته یه پارت دیگم این اخر هفته براتون آپ میکنم دوستتون دارم خوش بگذره مد♥️♥️♥️

Start Of The Nightmare Of Love Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang