تا حالا فکر کردی یه نامه، یه متن، یه کلمه چقدر میتونه بهمت بریزه؟!منم فکر نکرده بودم صبحم با یه نامه ی لعنتی ازش شروع بشه...
3بار 6بار 10بار 20بار خوندم شروع کردم به خندیدن صدام بالا رفت خندیدم اونقدر بلند خندیدم که صدای خنده هام گوش آسمونو کر کرد...
خواستم راهی فرودگاه بشم و دوباره برم به دیارم ولی...اجازه ی ورود ندادن من موندمو یه لبخند جیغ رو صورتم که هربار بلندتر از قبل میخندید و این بود داستان دخترکمون:))thanks for reading🌷
nazareton chiye darmore in story?!
YOU ARE READING
پرواز بی سر و ته
Short Storyزندگی همیشه اونطوری که انتظارشو داریم پیش نمیره.... آدما وارد زندگیمون میشن و بعد رفتنشون یا تجربه ای برامون میمونه یا عبرتی از تموم اشتباه هایی که انجام دادیم وقراره دیگه هرگز تکرارشون نکنیم :) (یه داستان کوتاه پر از زندگی )