The little cat boy

2.9K 421 32
                                    

خسته از سر کار برگشتم خونه درو باز کردم و دمبال چیمی گشتم هیجا نبود همه جای خونه رو گشتم از انباریه کلوچه ها بگیر تا انباریه برنج و اجیل تو اتاق خودمو گشتم نبود همه ی اتاق هارو وجب ب وجب گشتم ولی نبود پس ب اخرین مکان مد نظرم نگاه کردم اتاق مهمان اروم واردش شدم ک دیدم چیم اروم رو تخت تو اتاق تاریک خوابیده سایه چراغ ها از لایه در مشخص بود کمی بیشتر بازش کردم ک دیدم تهیونگ بغلش لم داده و اروم صورت معصومِ چیمو نوازش میکنه خواستم ب سمش حمله کنم ک چاغوشو روی قلب چیم ب نشانه تهدید گذاشت اروم کنار رفتم و گفتم
چی میخوای عوضییی؟؟!
+عاااع عااا درست صحبت کردنو. بهت یاد ندادن؟؟؟
بهت میگم چی از جونم میخوای؟؟
+چیز مهمی میخوام چیزی ک سالهاست ماله منه و بهم نمیدیش من خودتو میخوام اگ خودتو بهم تقدیم کنی شاید این توله گربه کثیف و حال بهم زن رو ول کردم ک ب زندگیه نکبت بارش مثل قدیم ادامه بده
با عصبانید غریدم
دهنتو ببند عوضییییی اشغال چیم فقط ی بچس و ماله منه
نوک تیز چاغورو یکمی ب سینه چیم فشار داد ک باعث شد چیم از خواب بپر و ب گریه بیوفته
با ترس جلو اومدم تو...تورو ب جون من ولش کن خواهش میکنم. خنده بلندی کرد اخیییییی بیبی کوچولووو از رو تخت بلند شد و ب سمتم اومد چاغوشو ب سمت چیم نشونه گرفت +اون فقط ی گربه کثیفهههه ولی من مسعول بزرگ ترین و معروف ترین فرشگاه عطرم همه دخترا عاشقمن چرا منو پس میزنی؟؟
با گریه گفتم چون دوست ندارمم من نمیتونم باهات باشم.ی نگاه با ترحم بهم انداخت و ب سرعت سمت چیم رفت بغلش کرد و چاغورو روی قلبش گذاشتت
ننننننننهههههههه تهیونگ التماست میکنم ولش کن
چیمی هم همش جیغو داد میکرد و گریه میکرد _جانج کوکیی کمکککککک
تهیونگ تا فردا ساعت 8 بهم محلت بدههه لطفااااا
+تا فردا خیلیه امشب ساعت 12 بهت زنگ میزنم و ازت میپرسم ک چیکار میکنی
چیمی رو محکم انداخت زمین و رفت بیرون و من محکم روی دوزانوم افتادم و شروع کردم ب گریه کردن....ِ
*******************
ب پارت های اخرش نزدیک میشیم
شاید...ی زمانی....ی وقتی این داستان واقعی باشه ولی تو شخصیت های دیگه:)
شاید اصلا چنین داستانی وجود نداره
به هر حال ممنون ک خوندید و نظر داد شاید دیگه داستان ننویسم
برحال بازم مرسی ک خوندید

A Little Cat BoyWhere stories live. Discover now