A Little Cat Boy

The little cat boy

با سختی خودمو ب جسم بی جون چیم رسوندم اروم بغلش کردم چ...چیمی...چیم کوچولو بلند شو
مثه بچه های 3 ساله ک مامان باباشون جلوش ب بدترین نحو کشته شدن بغض کردم ب سختی نشستم و چیمیو تو بغلم گرفتم اشکام بی اختیار پایین میریختن جیمیننننن
جیمینمم التماست میکنم بلند شووو بلندشوو ددی کوک تازه فهمید اسمت چیههه.ددی قول میده دیه سرت داد نزنه دیگه تا نخواستی حمامت نمیکنه برات نوتلا میخره
قسم میخورم برات اسباب بازی بخرم برات ی ع...ی عالمه کاموا میخرم ب سینم فشارش دادم التماست میکنم.
با صدای در باامید واری ب در نگاه کردم
هوسوک بود ک داش با نگرانی ب اطرف نگاه میکرد چشمش ک ب من و جیمین افتاد سریع ب طرفمون اومد ی لبخند زدم و باخیال راحت چشمامو بستم
******************
(هوسوک)
با ترس ب جسم های بی جون چیم و کوک نگاه کردم جفتشون چشماشونو بسته بودن بغض ناگهانی تو گلوم افتاد سریع زنگ زدم ب اورژانس و پلیس ب جین هیونگم و نامجون هیونگم زنگ زدم ک بیاد اینجا من و نامجون ب پلیس گزارش میدادیم و جین هیونگ همراه کوک و چیم رفت بیمارستان 1 ساعت و نیم طول کشید تا برای پلیس ها توضیح بدم ک چ اتفاقی افتاده.
حدس میزدم کار کی باشه پس ب پلیس گفتم کار کیه بد از اینکه با پلیس ها حرف زدیم ب چان و سهون زنگ زدم و رفتیم طرف بیمارستان و از جین حالشو پرسیدم
خوببببب جین چ اتفاقی افتاده؟؟؟!
ه...هیونگ....راسش امممممم
زود باش لعنتی حرف بزنننننن
شروع کرد ب گریه کردن ترسیدم
چ اتفاقی افتاده جیننننننن
چ...چیم...چیمو عمل کردن و بیهوشه ا...اما کوک...
کوک چییییی لعنتی زود باششششش
کوک رفت کماااا
یا مسیح...
چیم چون بچس و گروه خونیش +Aخیلی زود تونستن بهش پی وند قلب بزنن اما کوک ب علت بیماریه کم خونیه شدید و خونریزیه زیاد فعلارفته I.C .U
برگشت و بابیحالی نشستم رو صندلی چانبا چشمای اشکی کنارم نشست اقای جانگ گروه خونیه جانگ کوک چیه؟-O با خوشحالی از جاش بلند شد
×اقای جان من گروه خونیم-O منن مننننن میتونم بهش خون بدم
و...واقعاا؟؟؟
جلوش زانو زدم التماست میکنمم خواهش میکنمم بهش خون بده چیم هنوز خیلی بچس
ماها خیلی ب کوک نیاز داریم اون هم برادر منه هم بهترین دوست من...دوست ما
اروم گنارم نشست نگران نباشید من بهش خون میدم... :)
***********************
ممنونم ک نظر میدید...