part 2

4.5K 753 20
                                    

سهون با شنیدن صدای اب که تو حموم میومد نشسته بود رو تخت و منتظر شده بود . پاهاشو تکون میداد ، لب میگزید و تلاش میکرد تا حد امکان صبر کنه . نمیدونست باید به چی
فک کنه . سعی کرده بود عدد هارو از 100 بشمره تا یک
ولی به محض اتمامش باز کلافه میشد . هرچی باشه اون بعد از 6 ماه سینگل بودن جونگینو ملاقات کرده بود .
10 دقیقه بعد صدای اب قطع شد و در حمام یکم بعدترش
بازشد . وقتی در باز شد حجم زیادی از بخار اب وارد اتاق
شد ولی سهون هنوز میتونست شوگر ددی ایندشو ببینه .
اب دهنشو با صدا قورت داد و زل زد به مردی که هیچ
لباسی تنش نبود و تنها پوشش شورت مشکی رنگش بود که هیچ چیزو پنهان نمیکرد . سهون بالای 5 بار از سر تا پایین
جونگینو با چشماش اسکن کرد و لبشو گاز گرفت . بدن اون واقعا فوق العاده بود و موهای نقره ایش هیچ کمکی نمیکردن و هی وایب های مختلفیو به بدن سهون منتقل میکردن .
سهون از جاش بلند شد و لبشو مکید و جونگین همونطور که رو تخت مینشست و دستاشو رو سینش قفل میکرد زل زد
بهش . جونگین با صدایی اروم و خشک شروع کرد به حرف زدن و بدن سهون لرزید
" چند سالت بود ؟ "

" بیستو یک "
" خوبه حداقل زیر سن قانونی نیستی "
سهون لبخند کمرنگی زد ، نمیدونست چی باید بگه .
" امم...تولدت مبارک اونا بهم گفتن امروز تولدته "
جونگین شونه ای بالا انداخت و سهون زیر نگاه خیرش جلو رفت
" میخوای برات چیکار کنم...ددی ؟ "
جونگین سرشو کج کرد و جوری نگاهش کرد که سهون
برای باردوم لرزید
" هرکاری که معمولا میکنی "
سهون قبل اینکه دستشو ببره طرف لباسش نفس عمیقی
کششید و جونگین نمای بیشتری از پوست سفیدشو دید... البته نیپل های صورتیش که جلب توجه میکردن و ناف کیوتش هم از قلم نیفتاد... اون یه شورت توری مشکی رنگ پوشیده بود که سخاوتمندانه هیچ چیزو مخفی نکرده بود .
سهون لباسشو درنیورد ولی جونگین فهمید اون چرا گرونه..
اون زیبا بود و جونگین هم قبولش داشت ولی نمیدونست
چیکارباید بکنه . به اضافه اینکه اون به سهون اجازه داد بود بین پاهاش وایسه و اروم بشینه رو رون پای راستش و جونگین فقط وقتی وزن سهونو رو پاش حس کرد لبشو
جوری گاز گرفت که مطمئن بود زخم میشه.
پسر جوون تر بیشتر چسبید به بدنش و بوسه های ارومی
روی گردن جونگین زد. اون برای این نیومده بود اینجا که با
وجود بی توجهیه ددیش بهش اولین قدمای رابطه رو برداره ولی با این وجود بوسه هاشو عمیق تر کرد و اونارو تا خط
فک جونگین ادامه داد . اون نمیدونست مستر کیم از مارک
شدن خوشش میاد یا نه برای همین فشاری که با لباش به
سمت راست گردن جونگین وارد میکرد و بیشتر کرد اما نه
برای مارک کردنش..برای اینکه باعث لرزش تنش شه
.سهون متوجه بوی بدن جونگین شد و به نتیجه رسید که
هرچی بیشتر روی اون گردن بوسه میزنه بیشتر هیپنوتیزم
میشه . با حس دستای جونگین که رو کمرش کشیده میشدن به خودش لرزید و بدنش از شدت داغی جونگین اتیش گرفت... اون میتونست بفهمه چیشده ولی نتونست چون خودشو بین بدن جونگین و تخت پیدا کردو این درحالی بود که جونگین خم شده بود روش .
وقتی متوجه نگاه جدی جونگین روی بدنش شد نفساش تند شدن .. توی تمام تاریکی نوری از چشمای جونگین به سهون منتقل میشد که قبل اون متوجهش نشده بود ... جونگین اروم لمسش میکرد..جوری که هیچکس قبل اون نکرده بود . بوسه هاشو از گردن تا سینه ی سهون کشوند و زبونشو رو گوشش کشید . لمسای نرم و ارومی که بدن سهونومیلرزوند .. اون داشت با باتمش بازی میکرد
" ددی ، لطفا "
یهو جونگین ازروش بلند شد و نشست.
" ببین "
جونگین گفت و سهون پلک زد
" چیزایی که حس نمیکنی رو نگو . واسه من نقش بازی نکن ، خواهش نکن و کلمه هاتو جوری که فقط بخاطر اینکه من ددیتم و تو باید التماسم کنی انتخاب نکن . اگر واقعا میخوای ناله کن و چیزی که میخوای انجام بدمو بهم بگو . فهمیدی ؟ "
سهون چند دقیقه داشت فکر میکرد تا بفهمه جونگین چی گفته . اون الان نمیفهمید جونگین چطور -
" فهمیدی ؟ "
جونگین دوباره پرسید و سهون نگاهش کرد
" ا...اره "
" اوکی از الان به بعد ، هرچی که بگیو باور میکنم "
_______________________________

daddys suger babyWhere stories live. Discover now