4.

3.1K 478 150
                                    

با خیس و مکیده شدن چونه اش توسط دهنی گرم و خیس چشمهاش رو بزور باز کرد و جونگ‌کوک خابالویی رو دید که بجای پستونکش مشغول میک زدن چونه ی پاپاش بود.

دیشب حسابی خسته شده بود.
غرهای هوسوک در کنار بهانه های کوکی بدجوری عصبیش کرده بودن.
جوری که مجبور شد تا از نامجون بخواد که کنار تهیونگ و یونگی بمونه تا جین بتونه کوکی رو بخوابونه ، بعدش خودش هم از خستگی درحالی که جونگ‌کوک روی سینه اش بود بیهوش شد.

- نه کوکی این چونه ی پاپاس

به آرومی چونه اش رو عقب کشید که با اخم پسر کوچولوش رو به رو شد.

خنده ی لطیفش باعث شد کرکره ی پلکهای کوکی بالا برن و پاپای مهربونش رو ببینه.

با دیدن جین لبخند بزرگی زد و خودش رو‌کمی بالا کشید ، بازوهاش رو دور گردنش حلقه کرد و لپ نرمش رو روی شونه ی نیمه لخت سوکجین کشید.

- صبح بخیر دایناسور کوچولوی من

موهای ابریشمیش رو نوازش کرد و آهسته بلند شد.
کوکی رو روی تخت نشوند و با نوک انگشتش ضربه ای به بینی اش زد.

کوکی رو روی تخت نشوند و با نوک انگشتش ضربه ای به بینی اش زد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

- همینجا بمون تا پاپا پوپوت رو عوض کنه! حسابی جیش کردی

جونگ‌کوک که هنوزم خوابالو بود اعتراضی نکرد و منتظر پاپا جین شد.

بعد از عوض کردن پوشک کوکی باهم به آشپز خونه رفتن.
جی‌کی روی صندلی خودش نشست و جین مشغول آماده کردن صبحانه برای اعضای خانواده شد.

جی‌کی روی صندلی خودش نشست و جین مشغول آماده کردن صبحانه برای اعضای خانواده شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

حداقل امروز جمعه بود و نامجون رو کنار خودش داشت.

همونجور که کوکی مشغول بازی با شیشه شیرش بود ، جین مایع پنکیک رو توی ماهیتابه ریخت.

Family shared stories.Where stories live. Discover now