[ Third ]

1.7K 244 52
                                    





ر: تن لشتونو جمع کنین برید بیرون!


با صدای فریاد راننده ی ون تقریبا از جاش پرید...

لیام کیسه های پول رو بغل دستش نگه داشته بود و زین سرش توی گوشیش بود...
لویی از پشت سر ، به راننده فاک نشون داد و کمک لیام یکی از کیسه های پول رو دستش گرفت و به سمت اپارتمان قدیمی و داغون روبروشون حرکت کردن

ز: عاااااه هیچوقت فکر نمیکردم برگشتن به خونه انقدر مشتاق بشم...!سلااااام خونهههه...

زین همزمان که عرض خیابون رو طی میکردن با صدای بلند داد زد...
ل: هیششششش صداتو‌ببر زین ! بزار بریم بالا بعد!

دکمه ی اسانسور قراضه ی روبروشونو زدن...

لی: به‌نظرتون‌الان‌ نایل و هری خونن؟!

ل: اگر خونه نباشن سایمونو‌زنده نمیزارم...

نیشخند بزرگی روی لب های لیام شکل گرفت

ز: رو کمک من حتما حساب کن لو!

با لویی های فایو زدن‌و وارد اسانسور شدن...
با صدای اعلام طبقه، تن خستشونو به سمت واحد کشیدن و
لیام سریع تر کلید رو توی قفل چرخوند ودرو‌باز کرد...
نایل روی مبل لم داده بود و سعی میکرد یکم پاپ کورن بخوره و هری  توی دید نبود...

لویی با عجله وارد شد ..

ل: نایل؟! اوه خدا ...سالمید؟؟
نایل با بی حالی و نگرانی ای که توی چشمهاش موج میزد، دستش رو برد بالا ...

ن: من سالمم .هری رو نمیدونم!
توی یه لحظه لویی احساس کرد جریان برق ۲۲۰ ولت به تنش وصل شد...

دستهاش یخ زدن و با چشم هایی که از شدت نگرانی و خستگی دورتادور خونه رو دنبال میکرد تا نشونه ای از هری پیدا کنه
پاهای لرزونش رو حرکت داد

ل:ه..هری؟؟؟؟ هریییییی؟؟؟؟
با عکس العمل لویی، کیسه ها ی پول از دست لیام و زین افتادن و با تعجب و ترس نگاهشون رو قفل حرکات لویی کردن..

نایل با کنج کاوی به لویی زل زد ...

ن: لویی؟؟؟

لویی بی توجه توی تمام خونه میدویید و اسم‌ هری رو صدا میزد....

ز: یا خدا...

لویی با شنیدن صدای گرفته ی پشت سرش ،
توی صدم ثانیه چرخید و همون جا روی پاهاش فرود اومد...
ل: خدااااااااا لعنتت کنههههه نایلللللل فقطططط خداااا لعنتت کنهههههه....

هری با تعجب و گیجی به لویی زل زده بود، نگاهشو به نایل داد

ه: نایل چه گندی زدی داداش؟!

نایل بی توجه به حال پسرا، با ارامش جواب هری رو داد

ن: سر دردت بهتره؟؟ هری تو واقعا باید یه دکتر بری...!
لویی تنها توان باقی مونده توی بدنشو به کار گرفت و از جا بلند شد تا هری رو توی بغل بگیره...
اغوشش رو باز کرد تا بغلش‌کنه ...
دستاش رو محکم دور هری حلقه کرد اما اون هیچ عکس العملی نشون نداد...

⚜️ SKELETONES ⚜️[L.S|Z.M]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon