دلم واسه دوست گوزیامم تنگ شده....
میدونید که دوستام چجورین ولی خب واسه همونام دلم تنگ شده
بیاین براتون یه خاطره بگم
من از وقتی دوسالم بود رفتم مهد کودک و خب همونجا رو یه پسره کراش زدم و لنتی اونم رو من کراش زد( هرچند الان هیچکی روم کراش نداره)😂
ما حتی تا ازدواجم باهم پیش رفتیم وای خدا قرار ازدواج باهم گذاشتیم که دوتامون پلیس بشیم و من چادری😐 فازم چی بود خداوکیلی. خودمو نمیتونم جمع کنم چه برسه به چادر
خب....بعله قرار گذاشتیم پلیس بشیم و بعد یکیمونو بدزدن و اون یکی بره نجاتش بدههههه
اوه مای ماین فقط ینی...
قشنگیش اینجاس تو همه عکسای مهدمون حواسمون به همدیگس😐
اسمش امیر بود. تو فیلم "خدافظ مهدمون" اسم واقعیش و با فامیلیش فهمیدم ولی حالا نمیگم الان.
خلاصه که اوسکولی بودم برا خودم
یه داداش کوچولو داشت اسمش امید بود. اونم همونجا بود. خیلی ناز بود همیشه بازی میکردم باهاش و موقع پوشک عوض کردن بالا سرش بودم
هعععی چقدر شومبول داداشو که ندیدم😂😂😂
خدایا منو ببخش😂😂😂خیلی شومبولش باحال بود. پیچ پیچی بود😐😂 واقعا مال همه بچه ها پیچ پیچیه؟؟؟😂😂😂یکی پاسخگو باشههه
پلیززز😙😙🍭🍭
ESTÁS LEYENDO
روزمرگی های لیتل گرل 🍓
De Todoزندگانی یه عدد لیتل گرل که از همه میترسه( کاملا اجتماع گریز هستم بعله. دلیلشم خودتون میدونید)🙃😂 یه مامی خوجمل داره😋 این لیتل بایسکشوال میباشد😂 عاشق بستنی شکلاتی مخصوصا پریما دابل چاکلت. صورتی دوس داره ولی نه زیاد. آبی آسمونی روشن لیمویی روشن. س...