پس از پایان تماس، با بیچارگی سرم را میچرخانم و دور تا دور خانه را برانداز میکنم.
بشقاب های نشسته ای که آثار غذاهای صدها سال پیش هنوز روی آنها هست، ورق های دستمال کاغذی مچاله شده که از آخرین سرماخوردگی ام هنوز کنار سطل نقره ای کنار میز تلویزیون افتاده اند، پارچه های رنگی و قلمو هایی که رنگ روی فرچه شان خشک شده روی میز نهارخوری، سرامیک هایی که قبلا خاکستری براق بودند اما الان زیاد هم شباهتی به خاکستری ندارند و لباس هایی که طوری روی مبل ها جا خوش کرده اند که اگر بخاطر دو نفره ی جلوی تلویزیون نبود، تا به حال رنگ مبل ها را فراموش کرده بودم.
کرولاین اگر این خانه را ببیند صد در صد از خواهشش منصرف میشود.
آهی میکشم و به سمت آشپزخانه میروم تا سطل و وسایل مربوط به تمیزکاری را پیدا کنم.
•••
سیم نقره ای تقریبا کوتاه را به قسمت مخصوص هدفون موبایل وصل میکنم و پخش را روی حالت رندوم میگذارم.
شلوار پارچه ای گشاد پر از لکه های رنگت را بالاتر میکشم و دسته ی بلند تی سبز رنگی که نه از آشپزخانه، بلکه از اعماق انبار پیدا کرده ام در سطل پر از آب کف فرو میبرم و همانطور که نخ های بهم گره خورده ی کفی را روی زمین میکشم، با آهنگ زمزمه میکنم.
Pack yourself a toothbrush dear
Pack yourself a favorite blouse
Take a withdrawal slip, take all of your savings out
Cause if we don't leave this town
We might never make it out
I was not born to drown, baby come on..بعد از چند دقیقه، در حال و هوای آهنگ گم شده ام و طبق عادت منتظر پخش صدای پیانوی ابتدایی you were good to me هستم که صدایت، معادلاتم را بهم میزند.
- فقط همین یکی. بعدش نوبت توئه که بخونی! دلم برای صدات تنگ شده. فقط یه آهنگ میخونم و بعدش باید برام بخونی. شنیدی؟
-باشه لیام شنیدم.
صدای خنده ی از سر تاسف تو و صدای خش خش ناشی از جابه جا شدنت، و بعد کشیده شدن انگشت هایت روی سیم های گیتار طرح چوبی که مرا به خلسه میبرد.
کنار دیوار سر میخورم و به صدایت گوش میکنم.
Oh, misty eye of the mountain below
Keep careful watch of my brothers' souls
And should the sky be filled with fire and smoke
Keep watching over Durin's sonsIf this is to end in fire
Then we should all burn together
Watch the flames climb high into the nightCalling out father oh
Stand by and we will
Watch the flames burn auburn on
The mountain sideAnd if we should die tonight
Then we should all die together
Raise a glass of wine for the last time..بعد از پایان آهنگ، صدای خمیازه من می آید و صدای داد ناشی از گول خوردن تو و بعد، صدا قطع میشود.
به خودم که می آیم، کنار دیوار نشسته ام و اشک صورت و لباسم را خیس کرده است.
اشک ها را پاک میکنم و میل شدید درونی ام برای فریاد کشیدن را خفه میکنم.
سمت پیانوی خاک گرفته ی گوشه سالن میروم و بی توجه به اشک هایی که انگار تازه راهشان را پیدا کرده اند و قصد بس کردن ندارند، صندلی چوبی مشکی رنگ را عقب میکشم و روی آن مینشینم.
انگشت هایم را روی کلاویه ها جا به جا میکنم تا حس رقصیدن روی آنها را بیاد بیاورند.
چشم هایم را میبندم و به جبران آن شب، انگشت هایم را با نت های آهنگ محبوبت، روی کلاویه ها می فشارم
سی
سل دیز
فا دیز
میI'm in my bed, and you're not here..
-----
Sleep on the floor by The Lumineers
I see fire by Ed Sheeran
Falling by Harry Styles
YOU ARE READING
نبودنت
Fanfictionنبودن. [ ن َ دَ ] (مصدر منفی) عدم. نیستی. وجود نداشتن. معدوم بودن. مقابلِ بودن. Ziam.