این داستان رو خیلی وقته میخوام بزارم حدود 2سالی میشه و ایدشو از همون 2سال پیش دارم تا به امروز..
اما به دلیل اینکه میگفتم view نمیخوره نمیزاشتم.. :)
اما دیگه تصمیم گرفتم بنویسم و ادامه بدم..
قبلا فن فیک از واندی نوشتم و من با افتخار یه دایرکشنرم:))
So I'm here
Hope you enjoy it.
ارزش اینو داره یه بار بخونیدش
پشیمون نمیشید..
امیدوارم جوهر قلمم رو دوسش داشته باشید:')-تینا..
YOU ARE READING
the wolf
Romanceتو کشتیش.. تو باعث مرگش شدی .. تو باعث شدی بمیره.. کلمات ، جملات آزار دهنده بود سرش را گرفت و نشست بر روی زمین داد زد!! تفنگ را بر روی شقیقه اش گذاشت.. دستانش میلرزید ، که با صدای بلندی،خون زمین را پوشاند .. او دیگر دستانش نمیلرزید!! ~~ •...