part 3

591 104 18
                                    

بم بم❤

نمیذارم از دستم دربری....راهمو سمت کلاس مارک کج کردم در کلا س و باز کردم سرش و روی میز گذاشته بود سمتش رفتم

_مارک

سرشو بلند کرد رنگش پریده بود نگرانش شدم

_هیونگ خوبی؟

_نه دلم درد میکنه حالمم بهم میخوره

ساکت نگاش کردم یهو دستمو جلوی دهنم گذاشتم

_نکنه حامله ایی؟

_بممممم

_باشه باشه حالا چرا عصبانی میشی؟

_اونی که قابلیت حامله شدن رو داره تویی نه من.خیالتم راحت قرار نیست عمو بشی

_پس چیزیت نیست.پریودم که نمیشی پس چرا مریضی؟

_اهه واقعا مسخره ایی گورتو گم کن بجای اینکه بهم توجه کنی داری حالم و بهم میزنی عوضی

_میخوای بری خونه؟

_اره گفتن که به خونه خبر میدن بعد میتونم برم

_اوه ینی تا این حد حالت بده؟

سرشو تکون داد

_ایشششش بم اینطوری نباش حالم بهم میزنی

_مگه چجوریم؟

_قیافت و ندیدی انگار یکی ریده به حالت

_اهه اره.اون احمق از خود راضی خیلی بیشعوره

_چرا؟

دهنم باز کردم تا جوابش و بدم که یکی از دخترا سمت مارک اومد

_مارک اوپا

سرمو بلند کردم بهش نگاه کردم همون دختری که همیشه دنبالمه بود با نگاهم هول شد و گونه هاش گل انداخت بیخیال نگامو به مارک دادم

_بله

_مدیر کارت داره

لبخندی بهش زد و ازش تشکر کرد

_باشه ممنونم

ابرو هامو بالا دادم

_فکرکنم موافقت شد

_اره فکر کنم

_اهه امروز باید تنها برگردم باید تا فردا خوب شی

لبخندی زد

_خوب میشم

_اوییی نکنه فیلمته میخوای از مدرسه فرار کنی؟

_حرف مفت نزن.بهم پیام بده میخوام بدونم کیم چیکارت کرده که افسرده شدی

_باشه کمکت کنم؟

_نه برو سر کلاست

_باشه پس میبینتمت

سرشو تکون داد باهم از کلاس بیرون اومدیم سمت کلاسم رفتم سر جام نشستم سرمو روی میز گذاشتم با ورود معلم سرمو بلند کردم...

beautiful mistake s1Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz