چراغ قرمز شد و مامان ماشین رو نگه داشت .
رو به روش رو نگاه میکرد . استرس گرفته بود ، از فشاری که به فرمون ماشین میداد معلوم بود .
- اگه کسی چیزی گفت جواب شونو نده .سرمو تکون دادم : نمیدم.
هیچوقت ندادم .
بعد از چند ثانیه گفت : میدونی که من دوستت دارم و-
+و هرکاری که میکنی برای محافظت کردن از منه ، میدونم مامان، میدونم .
نفسشو بیرون داد : ببین ساشا
+ نه تو ببین ، من هیچ مخالفتی با تصمیماتت نکردم چون برام مهم نبود ، تنها چیزی که ازت میخام و انتظار دارم که درک کنی دخالت نکردن بین من و رزیه .
داد زد : اون نابودت کرد !
+ اون هیچ کاری نکرد .
- نمیبینی چه بلایی سرت اورده؟ تا قبل از اون حتی لبتم به سیگار نخورده بود !
چرا ، خورده بود . من چند ساله که سیگار میکشم ، شاید فقط توی مخفی کاری خوبم؟ نه . شاید تو خیلی وقته که حواست به من نیست .
+ فقط همین یه بار ، ازت خواهش میکنم بهم گوش کن .
نه .
- باشه .
نمیبینی مامان ؟ من ادم راحت طلبی ام . چرا وقتی میتونم با دروغ این مکالمه ازار دهنده رو تموم کنم ، به جاش بحث کردن باهات رو ادامه بدم؟
+ خوبه .
یکی دیگه از چیزایی که تو هیچوقت نفهمیدی نیاز من به رزی بود . شاید بهتر قبل از تصمیم گرفتن برای دخترت، سعی کنی اونو کامل بشناسی .
- پیاده شو ساشا ، حرفمو یادت نره .
یکی از بچه های کوچیک توی خیابون به دوستش گفت : این همون همنجسگراهست مگه نه؟ مامانم گفت عقلشو از دست داده و اگه دیدمش نزدیکش نشم .
حرومزاده ی کوچولو
سرعتمو بیشتر کردم ، نصف مردم این شهر بویی از شعور نبردن .
کولمو انداختم روی تختم ، اتاق بوی گردوخاک میده . احتمالا تمام مدتی که نبودم کسی پاشو اینجا نزاشته .
در کمدم رو باز کردم ، یه کاغذ افتاد روی زمین .
" برای ساشا"این دست خط ...
مامان در اتاقو باز کرد : همبرگر میخوری یا پیتزا؟ حتما گشنته .
نامه رو پشتم قایم کردم : د-دارم لباس عوض میکنم الان میام .
کاغذ رو بین لباسا مخفی کردم ، اون دست خط ... دست خط رزی بود .