part 9

157 26 2
                                    

به اطرافش نگاهی کرد..

دورش پر شده بود از شیطان هایی که بیجون روی زمین افتاده بودن..
براش کار راحت و بدون دردسری بود، نمیدونست تعجب کنه یا خوشحال‌ باشه..

اهمیتی نداد و نیشخندی زد:
لویی باید ارتششو ارتقا بده..البته دیگه برای این کار دیر شده

تک خنده ای کرد و سمت دوارزه جهنم رفت و دستی روش کشید..
در باز بود..
بیشتر از نمیتونست تعجب کنه
لوییِ احمق کدوم کینگی در جهنم رو باز میزاره؟؟

سری تکون داد..

اول چنتا از یاراشو جلوتر فرستاد و وقتی فهمید خطری تهدیدش نمیکنه وارد شد

میدونست پسرا کجان پس بدون معطلی به سمت مکان مورد نظرش بدون هیچ دردسری رفت..

پشت در میایسته.. یکم صبر میکنه و نفس عمیقی میکشه و وارد میشه

سرشو بالا میاره که با پسری چشم سبز با صورتی کبود و پر از زخمای کهنه و تازه مواجه میشه.‌.
ضربان قلبش بالا میره‌ ..
چقدر این پسر براش آشنا بود..
یه آشنای غریب..

اروم به سمت پسر چشم سبز قدم برمیداره و رو به روش خم میشه و توی چشمای پسر خیره میشه

همون لحظه صدای ارومی همراه با تصویری توی مغزش اکو شد..
پسری که لبخندی روی لبش داشت گفت: هی..گُم شدی؟؟

سعی کرد بتونه تمرکز کنه تا قیافه پسر رو تشخیص بده

اندفعه صدا و تصویر واضح تر شده بودن
پسر: هی چرا جواب نمیدی حالت خوبه؟؟
نگاهی به پسر انداخت..
چشمای سبز..

اون پسر توی رویاهاش همون پسر چشم سبز رو به روش‌ بود..

وحشت زده عقب اومد و با ترس بهش خیره شد..

اون پسر کی بود و توی رویاهای کستیل چیکار میکرد ..

با برخورد وسیله فلزی به سرش بیهوش شد و روی‌ زمین افتاد

لویی که بالا سر کستیل ایستاده بود گفت:
میدونی احمق تر از پادشاهی که در جهنمو باز میزاره کیه؟
تویی‌ که بدون نیروی کمکی پا توی لونه شیطون میزاری..
.......................

میدونم خیلی دیر شده ولی اینم پارت جدید:)

بچه ها ووت برام خیلی مهمه پس اگ میخونید ووت بدین ؛)
به نظرتون دین و‌‌ کستیل چه ارتباطی باهم دارن یا داشتن؟؟

کامنت یادتون نره
عال د لاو

Angel Of The LordWhere stories live. Discover now