-کانگ شین هوا هستم بفرمایید
×شین هوا انتقالی داریم
-مگه مدرسه ست که انتقالی داریم رئیس😐
×یه پروفسور خیلی ماهر از آمریکا آوردیم
-اه اه اه آمریکاییه؟
×نه بابا کره ایه
-پس آمریکا چی کار میکرده؟
×داشته...استغفرالله-_-
-خب اومده که اومده خوش اومده.به من چه
×ممکنه ریاست تو بیفته دست اون
-خب بیفته.من که از اولم از ریاست متنفر بودم بهتر بیفته دست یکی دیگه
×د بهت میگم پاشو بیا دیگه دختر
-امروز روز مرخصیمه هااا
×هست که باشه.زود بیا وقتی من بت میگم
-خیلی خب
اه اه الدنگ.کل هفته که عین الاغ داره ازم کار میکشه حداقل بزار مرخصیم راحت باشم
.
.
.
-رئیس الان تو دپارتمان مغز و اعصابم
×برو تو دفترت اونجاست
-تو دفتر من چه غلطی میکنه؟
×تو رئیس بخشی گفتم منتظرت بمونه
-خیلی خب میرم باهاش صحبت میکنم بعد میام
دستم رو روی دستگیره اتاقم گذاشتم و آروم و با ملاحظه بازش کردم که خوف نکنه😑هه آقا رو اصلا نفهمید من اومد تو
-س..
با برگشتنش و دیدن نیم رخش حرفم رو خوردمنه نه نه تو رو خدا این پارک جیمین نباشه.با نگرانی بهش زل زده بودم و اون هنوز هم متوجه حضور من نشده بود که بالاخره روشو از در و دیوار اتاقم گرفت و به خودم داد با دیدن من چهره ی کنجکاوش جای خودشو به یه چهره ی متعجب داد.
+تو..
-خواهش میکنم نگو که پروفسور جدید این دپارتمان تویی
+متاسفم ولی باید بگم که منم.و خواهشا دیگه تو نگو که رئیس بخشی
-هستم...
چشمام رو محکم رو هم فشار دادم و لبم رو با حرص زیر دندونم گرفتم.سریع گوشیمو برداشتم و به رئیس زنگ زدم
-رئیس!سعادت ملاقات پروفسور جدید نصیبم شد فقط نگو تو گروه منه
×تو گروه توئه.بعدشم چشه مگه خوشگل خوشتیپ کیوت..
-سلیقت تو حلقم رئیس😑
×بد میگم؟
-نه عالی عالی
تلفن رو قطع کردم و باز بهش خیره شدم و یاد زمان دانشگاهم افتادم.اون موقع خوشگلترین دختر دانشگاه بودم
YOU ARE READING
My attractive rival
Romanceکانگ شین هوا و پارک جیمین دو تا از بهترین پروفسور های بخش مغز و اعصاب بیمارستان کایو رقیب های سرسختی هستن که هیچ کدومشون نمیتونه اون یکی رو شکست بده.بعد اینکه شین هوا برای دوران رزیدنتیش به بیمارستان سانمی منتقل میشه و بعد گذروندن این دوران رئیس بخش...