last part

529 48 26
                                    

+خودتو مسخره کن-_-
-بهش فکر کردم اما به نظرم تو برای مسخره کردن مناسب تری😆
+خ..
Shin hwa
احساس کردم یکی داره لباسمو میکشه
÷خاله بیا بازی کنیم
-چه بازی؟
÷ما که اینجا چیزی برای بازی کردن نداریم ولی فک کنم یه بازی که شما بلد باشین...کلاغ پر بلدین؟
+من بلدم
-کی خواست با تو بازی کنه؟آره عزیزم منم بلدم
÷آخ جووون.باشه حالا این عموئه هم بیاد اشکال نداره
+خیلی هم دلتون بخواد
-😝
-خب بچه ها بشینید
-کلاغ؟
¥+پرررر
-مبل
¥+نپرررر
+اینا چیه مثال میزنی اخه
-تو خیلی بلدی تو بزن
+بله که بلدم خب
+بوقلمون
-¥نپرررر+پرررر
-جیمین بوقلمون پر؟😐
+چی میگین شما نپر بوقلمون پرنده ست
-جیمین؟😐
+ها؟
-جیمین جدی جدی فک میکنی بوقلمون پرواز میکنه😐
+بابا خو پرنده ست
-پرنده ست که باشه الان مرغ هم پرنده ست پرواز میکنه؟😐
+خب بوقلمون پر دارههه
-خو مگه مرغ پر نداره؟😐
+اَه اصلا من دیگه باهاتون بازی نمیکنم
-😐نکن.بهتر😐
.
.
.
+تو دکتری یا مربی مهد کودک؟
-یه دکتر مهربون👼
+بابا فرشتهههه
+تو فرشته ای ما شیطان
-بله بله
.
.
.
-+خب الان چی شد؟
×توی این مدت خیلی خوب بودین و هیات مدیره تصمیم گرفت اخراجتون نکنه
+ریاست چی؟
×تصمیم گرفتن هر دو تون رئیس بخش باشین
+-هر دو؟
×بله
×و یه خبر خوب.به پاس زحماتی که اینجا کشیدین هر جایی که بخواین دو روز میرین مسافرت؟
+-یسسسسسسس
- وایسا ببینم با هم؟
×شما دو تا من نمیام
-ن تو رو خدا منو با این تنها نزار
×نمیتونم بیام فعلا خدافظ اومدین بیمارستان میبینمتون
+-😐
+کجا بریم؟
-نمیدونم. بریم پاریس؟
+اممم..اوکیه فقط کی پولشو میده؟
-هیات مدیره
+بلیط رزرو میکنم ساعت چند سرت خلوته؟
-بیکارم.هر ساعتی بود بود
+اوکیه ۵ ساعت دیگه آماده باش
-باش
.
.
.
-وااااو اینجا چقدر خوجمله
+ارههه.میگن پاریس خیلی خوشگله نمیدونستم انقدر
-من خیلی دوست دارم برم برج ایفل
+باشه میریم فقط استراحت نکنیم؟
-نههههههه
+باش😐حداقل بریم لباسامونو عوض کنیم بعد بیایم.
.
.
.
+بیا اینجا بشینیم.برج ایفل هم میبینی

-منظره ش خیلی خوشگله+بله دیگه سلیقه منه😏+می خوام یه چیزی بهت بگمهمینطور که به برج نگاه میکردم گفتم-بگو+من چند وقته که

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

-منظره ش خیلی خوشگله
+بله دیگه سلیقه منه😏
+می خوام یه چیزی بهت بگم
همینطور که به برج نگاه میکردم گفتم
-بگو
+من چند وقته که...
+پارک جیمین هستم بفرمایید
+چی؟
+آمریکا؟
+الان؟
سرمو برگردوندم که ببینم قضیه از چه قراره.گوشی رو بدون خداحافظی و با یه حالت ناراحت قطع کرد
-چی شده؟
-چی شده جیمین؟
Jimin
من..من می خواستم الان بهش اعتراف کنم باورم نمیشه باید از کره برم
+بهم..زنگ زدن.گفتن باید برگردم آمریکا
-چیییی؟
+خودم هم نمیفهمم
احساس کردم چهره ی خوشحالش جاشو به نگرانی و ناراحتی داد.من نمیتونم صبر کنم،بهش میگم
-یعنی واقعا..
حرفش مصادف شد با قرار گرفتن لب های من روی لبهاش.میتونستم احساس کنم که از این کار من تعجب کرده اما یه چیزی باعث تعجب من هم بود..اون..منو پس نزد..
اروم ازش جدا شدم تا ری اکشنش رو ببینم.بهم زل زده بود ولی چشم هاش بغض داشت
+من..دوستت دارم.می خواستم اینجا بهت بگم ولی فکرشم نمیکردم همچین اتفاقی بیفته و از کره مجبور شم برم.من دوستت دارم
با چشمهایی که توش پر بغض بود بهم زل زده بود
-م..منتظرت..میمونم
+تو...
اینبار حرف من با قرار گرفتن لب های نرمش روی لب هام قطع شد و بوسه ی کوتاهی روی لب هام گذاشت
+تو..تو منو دوست داری؟
-نه
محکم پرید بغلم
-من دوست ندارم من عاشقتم.منتظرت میمونم برو و وقتی برگشتی منو تو بیمارستان پیدا کن هر روز بلا استثنا واسم ایمیل بفرست و ..منو یادت نره چون من تو رو یادم نمیره
+چشم
از خودم جداش کردم و بوسه ی شیرین و عاشقانه ای رو باهاش آغاز کردم....



وای میدونم میدونم.خودم هم باورم نمیشه انقدر زود تموم شد ولی ببخشید دیگه می خوام فیکم جدید شروع کنم تموم کردم اینو که تمرکزم رو اون باشه.ساری❤❤❤

 My attractive rivalOnde histórias criam vida. Descubra agora