part 5

453 66 9
                                    

وای خدا شین هوا!چه خاکی به سرم بریزم.حداقل کاری که میتونم بکنم اینه که بلندش کنم ببرمش بیمارستان
آیییی چند کیلویی تو دختر:/منو بگو تو این شرایط دارم شوخی هم میکنم:|اصلا با کی دارم شوخی میکنم:/اه چی کار کنم سرش داره خون میره الان بزارم تو ماشین صندلی کثیف میشه.اصلا کثیف بشه به درک بابا😐تو طول رانندگی بالغ بر ۵۰ بار سرمو برگردونم پشت رو ببینم گردنم خشک شد.اصلا چرا انقدر بر میگردم چه تغییری می خواد بکنه مثلا. چرا انقدر با خودم حرف میزنم😐😐😐بسه پارک جیمین بسه همه میدونن تو خیلی کیوت و بانمکی فعلا به فکر این شرایط باش (بله همه میدونن😜😂)
.
.
.
+پرستار چشه؟
×دکتر شما خودتون پروفسورید از من میپرسید چشه؟
+ببخشید دیگه وقت اضافی نداشتم بشینم تا مغزشو بشکافم ببینم چشه
×چیزیش نی
+پرستار من همسطحشم راحت حرف میزنم شما دیگه چیکارشی میگی "چیزیش نی"؟
×والا تا جایی که من میدونم گفته هیچکس تو بیمارستان باهاش راحت حرف نزنه پس شما هم شامل نمیشی
عجب!چقد زبون دراز شدن اینا
+😐
×سرش ضربه خورده پانسمان میکنم بعد بهش سرم هم وصل میکنم مشکلی نداره فقط بیدار شه یه کم سردرد داره
+خوب شد گفتی
×تیکه میندازی پروفسور؟
+نه بابا اصلا تیکه تو کار منه؟دارم جدی میگم
×صد رحمت به دکتر کانگ چقدر این پرروئه
+جانم؟
×هیچی بفرمایین
.
.
.
Shin hwa
آیگووو چقدر سرم درد میکنه.از شدت دردش اصلا نمیتونم چشمامو باز کنم.هر بار که تلاش میکردم چشمامو باز کنم درد سرم مانع میشد و مجبور میشدم پلک هامو محکم بهم فشار بدم.
+حالت خوبه؟
-شما؟
+چشماتو باز کنی ببینی
-قشنگ معلوم شد دکتر پارکی.نمیبینی خو نمیتونم باز کنم چشامو؟
بالاخره بعد از کلی تلاش و تقلا تونستم چشامو وا نگه دارم
-منو کی آورد اینجا؟
+چی فکر میکنی خودت؟من دیگه.اومدم خونه ت درو وا نکردی درو شیکوندم دیدم افتادی زمین از سرت داره خون میره بلندت کردم ماشالله هم که چقدر سبکی گذاشتمت تو ماشین آوردمت اینجا (با سرعت خوانده شود😂)
-آروم!!نفس بگیر.به چه حقی در خونه منو شیکوندی؟
+نمیشکوندم که میمردی بدبخت
-اصلا به چه حقی اومدی خونه من؟
+نگران نباش نیومدم دید و بازدید جنابعالی.دکتر کیم نگرانت بود گفت من بیام
-اییییی.اصلا واسه چی داری با من راحت حرف میزنی؟😑
+تا دارم به این جواب میدم به یه چیز دیگه هم فک کن که گیر بدی😐
-باش دارم فک میکنم
+😐برای اینکه الان وضعیتت مشخص نیست اصلا اخراج میشی یا نه بنابر این من الان وضعیتم از تو ثابت تره
-پز نده چوب خدا صدا نداره
+اووو چطوری پس انقد پز میدادی چوبی در کار نبود
-حالا تو هم هی با من بحث کن حالم بده
+باش من رفتم استراحت کن
-چقد مهربون شدی:|
+میترسم پس فردا بیفتی بمیری دیه تو از من بگیرن
-بیشعور😑
+هوی خانم خیر سرت دکتریاااا
-یه دکتر مث تو ام دیگه "هوی"😐
×خوبی دکتر؟
-ممنون بهترم
×چی شد این اتفاق واست افتاد؟
-من شب اومدم خونه دیدم همه جا به هم ریخته ست رفتم تو اتاقم...
-چیه نگا میکنی؟مگه نمی خواستی بری؟
+نچ وایسادم این داستان جنایی مهیج رو بشنوم
-😐
×الحق که عین بچه دو ساله هایین انگار نه انگار بهترین دکترای این مملکتین
+نمیشه که عین..خشک و جدی بشینیم پشت میز زل بزنیم به در و دیوار
×عین کی دقیقا؟
+عین..عین دکترای این مملکت:|
-خب باید یه کم کودک درون فعال داشته باشیم یا ن
+هر چی من گفتم تو هم تقلید کن
-آره اصلا الگوم تویی:/
×خب ادامه ش..
-هیچی دیگه رفتم تو اتاق یه چیزی خورد تو سرم بعد دیگه چیزی رو ندیدم
+منو باش فک کردم چقدر جالب باید باشه
-مگه مجبوری بشینی اینجا گوش بدی برو برو پیشته
.
.
.
بالاخره بعد دو روز دراز به دراز افتادن رو تخت بیمارستان تونستم از جام پاشم البته الان تا هیئت مدیره تصمیم نگیره نمیزاره کار کنم تو کافه تریا ول میچرخم
-کانگ شین هوا هستم بفرمایید
×دکتر کانگ..میاید. ..اتاق عمل..مغز و اعصاب..؟
-چرا تیکه تیکه حرف میزنی چیزی شده؟
×بیاین لطفا
.
.
.
وارد اتاق عمل شدم و جیمین رو دیدم که نشسته روی صندلی و سرش رو بین دستاش گرفته.صدای هق هق تا جلوی در به گوش میرسید.رفتم جلو و کنارش نشستم تا ببینم چی شده
-چی شده؟
+مریضم. .وسط جراحی زیر دستم...مرد..جلو چشمم
-سعی کن خودتو کنترل کنی این ممکنه برای هر کسی پیش بیاد حتی برای بهترین جراحا
+قضیه..این..فرق داره..
-چه فرقی؟
+آ..آتانازی...کردم
-چ..چی؟؟؟آتانازی..کردی؟
سرش رو به نشونه ی مثبت تکون داد و دوباره گریه ش شدت گرفت
-بدون رضایت؟
باز سرش رو تکون داد
-وااای!!بیچاره شدیم (عزیزان آتانازی کسایی که نمیدونن چیه کشتن از روی ترحمه که پزشکا انجام میدن وقتی که بدونن بیمار نمیتونه درمان شه و داره درد میکشه.ولی آتانازی آزاد نیست و اگه خانواده همچین درخواستی نداشته باشه حکم قضایی داره)
-ببین آروم باش بیا بریم یه چیزی بخور بعد من خودم با رئیس حرف میزنم
+تو..تو آخه چطوری می خوای حرف بزنی؟تو خودت هم وضعت خرابه
ببین گفتم پز نده چوب خدا صدا نداره.بیا😑
-من حلش میکنم بیا تو
باهاش رفتم تو محوطه و یه بطری آب معدنی براش گرفتم تا یه کم حالش بهتر شه
+تو که رقیبمی چرا بهم کمک میکنی؟
-به همون دلیلی که تو منو نجات دادی و گزارشم رو ندادی.همینجا بشین هوا بخور من برم اتاق رئیس
.
.
.
-رئیس
×نیازی به توضیح نیست خودم میدونم چی شده
-واقعا می خوای دکتر به اون خوبی رو از دست بدی
×بحث بین خوب بودن یا نبودنش نیست الان مهم اینه که آتانازی فقط به درخواست خانواده انجام میشه
-من راضیشون میکنم که رضایت بدن اونوقت چی؟
×...تو برو ببین میتونی راضی کنی یا ن
-یسسس.مرسی رئیس
.
.
.
÷من نمیتونم ازش بگذرممممم.اون پسر منو کشت
-خانم خوب گوش کنید.ببینید راهی برای درمان پسر شما وجود نداشت و اون حتی اگه زنده میموند زندگی نباتی داشت اما..حتی اگه زندگی نباتی هم داشت..درد میکشید..پسرتون درد میکشید..من میفهمم اما ما هیچوقت دوست نداریم بیمارمون فوت کنه جراح ایشون فقط به خاطر این که پسرتون بیش از حد درد نکشه این کارو انجام داد.خواهش میکنم رضایت بدین دکتر پارک از بهترین پزشک های این بیمارستانه من ازتون خواهش میکنم
.
.
.
-خب؟حرفی میمونه؟
×بله میمونه.درسته که رضایت داد ولی به هر حال الان وضع هر دو تاتون خرابه.هیئت مدیره هم برای اینکه شما رو از دست نده می خواد یه سفر ببریمتون تا توانایی های هر دو رو بسنجیم
+سفر؟
-کجا؟
×یه جوری میگن سفر انگار مثلا من قراره ببرمشون جزایر قناری میریم سومالی
+-چییییییی؟؟؟؟سومالیییی؟؟؟
×چتونه؟بله سومالی.اونجا وضع بهداشت خرابه هیچی هم ندارن بخورن میریم اونجا ببینیم هر کدومتون تو شرایط بحرانی چطور عمل میکنین
-کاماااان رئیس آخه سومالی؟
×پ ن پ هاوایی.زود باشین فردا صبح پرواز داریم
+فردا صبببببح؟
-الان تو مشکلت با زمانه؟😐
+معلومه که اره.خوابم اون موقع
-😐😐
.
.
.
%کانگ شین هوا
-من✋
%پارک جیمین
-منم✋
%لطفا رو صندلی های ۱۰ و ۱۱ ردیف ۱۳ بشینید
-به به گل بود به سبزه نیز آراسته شد:/
+نمیفهمم واقعا چه حکمتیه همش چسبیدی به من
-ببنداااا!من چسبیدم به تو؟من که از خدامه ۱۰ فرسنگ اون ور تر باشم

خب فک کنم دیگه نتونم آپ کنم حالا حالا ها به خاطر امتحانا و همین الانم واسه این آپ کردم چون می خواستم رتبه تگا بره بالا.وگرنه ووت و نظر که نمیدین😢❤

 My attractive rivalWhere stories live. Discover now