part 26

202 52 2
                                    

جین یونگ با اعتماد به نفس بود.اون هم اعتماد به نفس داشت و  هم خوش قیافه بود.خیلی خوشقیافه. از نظر مارک اون حتی رویایی بود

مارک نتونست اون شب رو در ارامش بخوابه فکر جین یونگ مدام توی ذهنش میومد پس اون به سختی تلاش کرد که هرچه زود تر کلاسای روز بعدش رو بگذرونه.

ولی جه بوم هیچ کمکی نمیکرد و از زمانی که به دانشگاه رسیده بهش چسبیده بود

"چرا رفتی مارک؟ "

" من خسته بودم " اون از خودش دفاع کرد

" خسته بودی یا ترسیده؟ " جه بوم بهش نگاه کرد اما اون فقط اه کشید

"جدی میگم مارک من سال های زیادی جین یونگ رو میشناسم اون به کسی اسیب نمیزنه"

در واقع اون از کاری که جین یونگ میتونست انجام بده نمیترسید اون هیجان زده بود و نمیفهمید چه حسی داره فقط حس عجیبی داشت وقتی به جین یونگ فکر میکرد استرس میگرفت

اون نمیتونست کاری جز فکر کردن بهش بکنه فقط یه اشاره به اسمش هم باعث میشد قلبش تندتر بتپه

کلاس مارک تموم شده بود و همین الانشم داشت اماده میشد که برگرده خونه اما انگار جه بوم برنامه های دیگه ایی داشت

"بیخیال مارک بیا بریم کافه" جه بوم گفت در حالی که کنار اون قدم برمیداشت" کی میدونه شاید جین یونگم اونجا باشه" و چشمک زد

مارک فقط نادیده اش گرفت و سریع تر سمت در دانشگاه قدم برداشت اون میدونست که دوستش فقط از پیشخدمت اونجا خوشش میاد و این دلیل اصلیش برای رفتن دوباره به اون کافه بود

مارک با دیدن یه بدن اشنا که به دیوار تکیه زده بود وایستاد اون پسر یه شلوار خاکستری و با یه لباس سفید و کت جین تنش بود یه عینک با حاشیه ی سیاه برخالف بار اول به چشمش زده بود و به موهاش حالت داده بود و از همیشه جذاب تر به
نظر میرسید و توجه زیادی رو به خودش جلب میکرد

و برای دومین بار مارک با خودش فکر کردکاش لباس بهتری پوشیده بود

" من یادم رفته بود که جین یونگ همیشه یه قدم جلوتره" جه بوم که بالاخره بهش رسیده بود با نیشخند گفت

مارک نمیخواست به اون نزدیک بشه فک کرد شاید بتونه سریع از کنارش رد بشه اما برای بار دیگه اون توی مسیرش وایستاد وقتی که متوجه شد جین یونگ بهش نگاه میکنه

سرجاش خشکش زد و حس کرد ضربان قلبش بالارفته جین یونگ در حالی که نیشخند میزد سمتش اومد

مارک متوجه نشد که جین سریع دستشو روی کمرش گذاشت و فاصله ی بینشون رو از بین برد

" بهت گفتم تنبیه میشی نگفتم؟ " جین یونگ گفت و لباشو روی لبای مارک گذاشت و بینی هاشون به هم کشیده شدن

مارک عقب کشید اون میتونست نفسای گرم جین یونگ روروی صورتش حس کنه فقط تونست زیر نگاه خیره ی جین یونگ اب دهنش رو قورت بده

چشمای جین یونگ از لباش پایین تر رفتن و به گردنش رسیدند جین یونگ متوجه شد چقدر خوشش میاد وقتی سیب گلوی مارک به خاطر قورت دادن اب دهنش بالا و پایین میشه

قبل اینکه نیشخند بزنه به چشماش نگاه کرد و مارک میدونست که او میخواد یه کاری بکنه

چ-چیکار..." مارک نتونست حرفشو تموم کنه چون جین یونگ گردنش رو گاز گرفت و با حس کردن زبون جین یونگ که گردنش رو لیس میزد و میمکید چشماش گشاد شد

شنید که مردم کنارشون نفسشون برید و جه بوم سوت کشید

" ب-بس کن " مارک لباس جین یونگ رو گرفت و سعی کرد پسش بزنه ولی موفق نشد حس میکرد با لمس جین یونگ زانو هاش شل شده و تمام تلاشش رو کرد که صدای عجیبی ایجاد نکنه

جین یونگ گردن مارک رو گرفت و بیشتر به سمت لباش کشیدش و اون قسمتی که گاز گرفته بود رو چند بار بوسید تا از لاو مارکی که ایجاد کرده بود راضی شد و درحالی که از اثر هنری که درست کرده بود دور میشد نیشخند زد

مارک سریع لاو مارک روی گردنش رو با یه دست و صورت قرمز شده اش رو با دست دیگه اش پوشوند

" ا-اون چی بود؟" مارک یه قدم عقب اومد و متوجه شد که جین یونگ انگشت شصتش رو روی لب پایینش کشید و بعد اونو توی دهنش برد انگار که طعم به جامونده از مارک رو میچشید

"خوشامد گویی ام؟" جین یونگ گفت

مارک فقط تونست به پسر دیگه خیره بشه نمیتونست حرف بزنه شوکه شده بود نمیدونست که جین یونگ اینقد جسوره

"برای یه خوشامد گویی زیادروی بود جین یونگ" جه بوم گفت " پس چرا برای یه خوشامد گویی بهتر نریم به یه کافه همدیگه رو بهتر بشناسیم یا یه چیزی مثل این؟"

"به نظر من که خوبه"

"نمیتونستی از اولش همین کارو انجام بدی به جای اذیت کردن من جلوی دانشگاهمون؟" مارک اخمالو گفت

"ما میتونستیم اینکارا رو دیروز انجام بدیم اگه تو نمیرفتی" مارک نگاهشو ازش گرفت

جین یونگ بهش اشاره کرد که راه بیوفته و اونم شروع به برداشتن قدمای کوچیک کرد داشت با خودش فکر میکرد بهتره باهاش بره یا فقط فرار کنه و بهتر دید که باهاش بره وگرنه ممکن بود دوباره 'تنبیه' بشه

مارک با چند قدم فاصله ازش راه میومد و جین یونگ به اینکارش خندید صدای خنده اش اخم رو از صورت پسر مو بلوند پاک کرد و متوجه ی چین های کنار چشم جین یونگ که وقتی میخندید ایجاد میشد،شد و به نظرش خیلی جذاب اومد

و دقیقا همون موقع بود که متوجه شد یه مرد داره دنبالشون میاد

"وات د- چرا داری دنبالمون میای جه بوم؟" جین یونگ داد زد

Hunt Where stories live. Discover now