منیجربادقت داخل ماشین برسی میکردبایدتمام چیزهاقبل ازراه افتادن ماشین چیک میشد.
مهم ترینش تعدادبچه هابود،بایدمطمعن میشدکه هریازده نفراونهاسوارماشین شدن.منیجرمین ازهمگی خواست که سکوت کنن همیشه وقتی کنارهم جمع میشدن کنترل اونهاسخت میشد.باهم حرف میزدندوصدای خنده های بانمکشون توی ماشین میپیچید،آهنگ میذاشتن ومیخوندن .این گروه یک صفت خاص داشتن کنارهمدیگه تبدیل به بمب مقناطیسی میشدن.
منیجرمین:خب خب بچه هالطفاسکوت کنید.
همگی سرجاشون نشستند،صدای آهنگ قطع شدومنتظرموندن تاکارمنیجرتموم بشه چیزی که منیجراونهاروخوشحال میکردملاحظه اشون نسبت به دیگران بود.
منیجر:یونگ جیسونگ.....جوابی نشنیددوباره صدازدیون جیسونگ
یکی ازاعضاکه کنارجیسونگی نشسته بودتکونش داد....جیسونگ تکونی خوردچشمبندش روبرداشت گوش گیرهاشم برداشت وخواب آلودبه بقل دستش نگاه کرد.
همه اعضاازوضعیت لیدرخواب آلودشون خندشون گرفته بود.سونگوون که نگاه سوالی جیسونگ رودیده بود به منیجرمین اشاره کرد.
سونگوون:آه هیونگ بازتانشستیم توی ماشین خوابیدی...
جیسونگ:اوه عذرمیخوام من اینجام....
دنیل:هیونگ همه جا میتونه بخوابه واقعاخوبه......
منیجرلبخندی زدوحظورهمه اعضاروچک کرد.
برنامه کاری امروزبچه هاباروزهای قبل کمی تفاوت داشت
1-بایدبرای عکس برداری میرفتند.
2-برای ضبط آلبوم به استدیومیرفتند.
3-همگی بایدبه آرایشگاه میرفتند.
4-برنامه آیدول استارباسونبه هاشون Got7
وکارهایی که تاشب باعث میشدخسته برگردندوبیشترازچهارساعت وقت برای خوابیدن تاروزکاری بعدی استراحتی نداشتند.اماهمه ی اعضاازاینکه قراربودامروزهمگی توی یک برنامه وراییتی شوکنارهم پیش سونبه هاشون باشن خوشحالن واین سرحالشون میکرد.
کمپانی JYP
فضای خالی این اتاق تمرین که ساده بنظرمیرسیدبرای اونهاچیزی فراترازتصورات ساده دیگران بوداین مکان شاهد اشک ها،غم ها،شکست ها،تلاش های بی وقفه ،تمرین های پی درپی،جنگ باخستگی،شوق،هیجان،عشق....وخیلی احساسات ورویدادهایی که براشون خاطرات شده بود.یکی یکی وارداتاق میشدن وشروع میکردن به انجام دادن حرکات کششی باهم بعداینکه مطمعن میشدن که بدنشون آمادگی لازم روداره لیدرآهنگی که باید تمرین میشدانتخاب میکرد،آرایش گروهی کنترل میشدوشروع میکردن به رقصیدن .پس ازهردورتمرین همه حرکاتشون توی ویدیوی ضبط شده چک میشد .
جی بی :جکسون این قسمت آهنگ اشتباه کرد...
جینیونگ :بستنی باجکسونه...
جکسون: هیونگ این پارت توهم اشتباه کردی نگاه کن...
جینیونگ چشمهاشومظلوم کرددرحالی که مثل یک پیشی ملوس شده بود .
جینیونگ:جکسونااا.....من اشتباه کردم؟!O-O
جکسون:خب ....نه نکردی ...^^
جینیونگ:وانگ گه پارک گه^^(اصطلاح جکسون وجینیونگ)
جکسون جیغ خفه ای کشیددلبخند زد:وانگ گه پارک گه
یوگیوم وبم بم که تاالان درسکوت نگاه میکردن ب صورت همگانگی گفتن.
یوگبم:به رحم آوردن دل دیگران توسط اسطوره بازیگری ...ایزییییییییییییییییییییییییییییییی(easy)
جه بوم،یونگجه،جکسون ازاینهمه بازی گوشی مکنه ها خندیدن درحالی که مارک باچهره پوکرنگاهشون میکردومامان بچه هاهم داشت باچشمهای ستاره ایش میگفت بعدابه حسابتون میرسم.(جینیونگ توی گروه گات سون نقش مامان روداره بیشتر)
جی بی:اوه منم که اشتباه کردم...مارک توهم حالت دستت درست نیست....
مارک:اصلا ارفاقی قبول نیست جینیونگ ،همگی سنگ کاغذ قیچی میکنیم...
همگی قبول کردن نمیشد گفت تمام مشکلات بین این آیدول های باتجربه باسنگ کاغذ قیچی حل میشدامازمانی که بازی میکردن این قسمت همیشه جذاب ترین مرحله بود.
سنگ کاغذقیچی
جی بی برد
جی بی :آرهههههههههه......
جکسون:لطفا لطفا یک امروز ...
سنگ کاغذ قیچی
جکسون برددرحالی که توی اتاق تمرین ازهیجان میدوید وباجی بی همدیگه روبقل کردن
مارک:اصلا امروزحس خوبی ندارم...-.-
سنگ کاغذ قیچی
یوگیوم وبم بم ویونگجه بردن
یوگیوم:جینیونگ هیونگ من طالبیش رومیخوام
جکسون:من ذرتم میخوام...
جینیونگ:تویکم سرماخوردی نمیخرم برات...
جکسون : اه نخیر منم میخوام یک ذرتش روبرام بگیردیگه مارک هیونگگگ توبگیر مارکیییی
مارک:خیله خب-.-....
جی بی:منم همیشگی...
بم بم :منم مثل یوگ..
جینیونگ نگاهی به یونگجه کردکه ازامروزصبح به طرزعجیبی کلاساکت بود.
جینیونگ:یونگجه چی میخوای ؟!
یونگجه اما انگارتمام مدت جسماپیش بچه هابوداماروحش جای دیگه سیرمیکرد.
یونگجه :هااا..هیونگ چیزی گفتی؟!
جی بی نگران به سمتش رفت:یا چویی یونگجه امروزچت شده ازصبح اصلا توحال خودت نیستی
بم بم:هیونگ صبح باصورت وحشت زده ای ازخواب پاشد....
جی بی:کابوس دیدی ...بیخیال مردچیزی برای نگرانی وجودنداره به فکرش نباش
جینیونگ یه بستنی طالبی هم برای یونگجه بگیر
جینیونگ ومارک رفتن بیرون کمپانی تابرای بچه ها تنقلات بگیرن .یوگیوم وبم بم گوشه ای نشستن تااستراحت کنن وجی بی وجکسون بایونگجه حرف میزدن تاازفکرخوابی که چندوقت داشت میدیدبیرون بیاد.
داخل ماشین واناوان
جیسونگ: لپ جیهونی که موهاش روصورتی کرده بودوشلوارپیشبندی جین پوشیده بودکشید...جیهونی امروزخیلی کیوت شده
پسرک کیوت کاریزماتیک خودشوعقب کشیدوباصدای کلفت شده ای گفت:آه هیونگ من کیوت نیستم ..
سونگوو:جیهونی راست میگه جیهونی هیونگو نگاه کن...سونگوونگاهش روبه دنیل دادوهم زمان شروع کردن به اذیت کردنه دونسنگ کیوتشون
اونگنیل:جیهونی کیوت نه مام سوگه جوءجانگ....
جیهون : آه بسهههههه من بیست سالمه دیگه....
حتی اگرهیونگ هاش هم دست ازسرش برمیداشتن نمیشدمنکرچشمهای قلبی که بهش خیره شدن شد.
جیهون:گوالینا):
گوالین:جیهون هیونگ امروزجذاب شده...بادست هاش قلب درست کرد
جیهون که لپ های سرخ شدش نشونه خجالت کشیدنش بودلبخند کم رنگی روی لبهاش نشست.
دربین شلوغ کاری تموم بچه هاجای پرسرصداترینشون خالی بود.حتی اگریکی ازاونهاکنارشون نمیبوداین جای خالی به وضوح معلوم میشد.
مینهون:من ازوقتی که رفتیم آرایشگاه ووجین روندیدم...برنامه کاریش فرق داشت امروز؟!
سونگوون:ووجین امروزاسمش توی لیست مهمانهای برنامه رانینگ من بود.
ده وی:آه خیلی بد شد فقط ووجین هیونگ نتونست باهامون بیاداون دیشب تاصبح ناراحت بود.
جیسونگ:بچه هابیایددعاکنیم ووجینی به خوبی ازپسش بربیاد..
دنیل:اون بچه پرانرژی مطمعنم خیلی بهش خوش میگذره.
دربین این صحبت های بی پایان صدای موزیکی پخش شدکه همه میدونستن دی جی گروه توماشین کیه ،کسی که همیشه درحال تمرین وخوندنه کسی جز کیم جهوان وکال قدرتمندگروه نمیتونه باشه.
گوالین:جهوان هیونگ فکرمیکردم امروزنمیخوای تمرین کنی..
سونگوو:گوالین باید یک چکاپ برای گوشهاش بده..خخخخخ...
جیسونگ:او این آهنگ هاردی کری گات سون سونبیه نیم نیست؟!O-o
بجینیونگ:هیونگ موقع پردیوس 101این آهنگ روخونیدن مگه نه؟!
جهوان:خب خب همگی به کنسرت بچه های MMOخوش اومدین....همگی تشویقشون کنید...
همه صدای جیغ وهوراوسوتشون دراومدواین اتفاقاهرروزبرای راننده هاومنیجرشون عادی بود
دنیل بلافاصله شروع کرد به خوندن:
Hard carry hey wooh
همگی:wohhhhh
کنسرت یهویی های واناوان ادامه داره بیایدیک سربه ووجین بزنیم^^
جه سوک :خبببببب ووجین به انرژتیک گروه معروفه .بیاید ببینیم چقدآماده ای وانرژی داری ووجین گون
ووجین:بلهO^O
جه سوک:آماده ای؟1
ووجین:بلههههههههه
جه سوک :خبه انرژیتو نشون بده
وی ازفرط هیجان با حرکتی تارزانی فریاد زد:آیاااااااااااااااااااأ
ووجین رواینجاتنهامیذاریم مطمعنم حالش خوبه^^
Kbs
برنامه ورایتی شو آیدول استار
اتاق استراحت گروه Got7
یونگجه:هیونگ واقعاجا نداره برنامه روکنسل کنیم..
جی بی عصبی ومتعجب برای چندمین بارروبه یونگجه ای که چندوقتیه خیلی تغییرکرده بودکرد.
جی بی:یااااا توچت شده ؟!این چندمین باره داری این حرف رومیزنی وبهت گفتم نمیشه
جینیونگ:یونگجه آ میدونم خیلی خسته ای امابه اینم فکرکن که جی بی چطوربایدجواب پس بده وبازخواست میشه پس یکم تحمل داشته باش.
یونگجه هم همه ی اینهارومیدونست اماکابوسی که چندین هفته نذاشته بودیک خواب راحت داشته باشه اون رومضطرب وعصبی میکرد..نفس های عمیقی کشیدوسعی کردفکرشوبه چیزدیگه مشغول کنه هدفون روتوی گوشش گذاشت وآهنگی پلی کرد.
جکسون بطری آب میوه روبرداشت تاگلوی خشک شده اش رونرم کنه...یونگجه بادیدن جکسون ناگهان به سمتش خیزبرداشت جکسون که شکه شده بودفقط یک جمله گفت:چی شده؟!
یونگجه:تونباید اون آبمیوه روبخوری ...
جکسون:چرا..آیونگجه من تشنمه کلی بطری دیگه اینجه هست.
یونگجه اماتااومدجکسون رومتقاعدکنه اون دربطری روبازکردبلندشد وبه سمت دررفت درحالی که داشت آبمیوه رومیخورددربازشدوبه جکسون برخوردکردبطری آبمیوه تمامش روی جکسون خالی شد واین شروع اتفاق هایی بود که توی خواب یونگجه پیشبینی شده بود.
هاهابقیشوتوی پارت بعدی میخونید^^
لطفا من رابه بقیه دوستان 🌸معرفی کنید تا همدیگه را حمایت کنید خیلی متشکر .
YOU ARE READING
GW
Fanfictionهمه چیز از یک کابوس شروع شد🖤 شاید تنها شانسشون این بود که هیجده نفر بودن اما مهم ترین قدرتشون باهم بودنشونه یک جایی از داستان بایدازخودگذشتگی کنن حتی اگه پای جون یکی درمیون باشه ... یک جایی ازداستان بابزرگترین ترس های زندگی روبه رو بشن تا بتونن پس...