ᵀʰᵉ ᵏᶤᶰᵈ ᵃᶰᵈ ᵖᵘʳᵉ ᵖᵉʳᶳᵒᶰᶳ ᵃʳᵉ ᶰᵒᵗ ᶠᵒᵒˡ ᵇᵉˡᶤᵉᵛᵉ ᵗʰᵉᵐ
آدمهای مهربون و ساده احمق نیستن باور کـن
***
حس عجیبی به اون مردی که هودیش رو خرید داشت..یه حسی عین ناامنی.وارد اتاق خوابگاه شد..با دیدن هوسوک که نشسته روی تخت و با آیپد توی دستش ور میره نیشخند زد
میدونست از این کار بدش میاد..ولی کی اهمیت میده؟
پرید روش که صدای اعتراض هوسوک بلند شد:"پاشو از روم خرگوش درازززززز"
کوک خندید و انگشتای بلندش رو توی پهلوی هوسوک فرو کرد و قلقلکش داد.
صدای خنده هاشون توی اتاق کوچیک میپیچید
هوسوک موفق شد هولش بده و انداختش روی زمین
صدای ناله ی کوک بلند شد:"آخ..بوتی نازمممم"
هوسوک لبخند خیبثی زد:"میترسی کسی بفاکت نده؟خودم بفاکت میدم"
کوک اخم وحشتناکی کرد و در حالی که از روی زمین بلند میشد گفت:"من خودم فاکرم"
هوسوک خنده ی تمسخر آمیزی کرد:"آره آره بیبی بوی "
"عوضی!"
کوک با اخم گفت و روی تختش نشستکمی بعد سر صحبت رو باز کرد:"روز اول ترم جدید چطور بود؟"
هوسوک شونه ای بالا انداخت:"هیچی..دانشجو های رو مخه جدید..مثبتای درس خون..و اوه..سه تا پسر تازه وارد هستن نرسیده شدن کراش دخترا...من و تو فراموش شدیم ای کوک!..قلبم شکست"
و دستشو نمایشی روی قلبش گذاشتکوک خندید:"بیخیال..دخترای لوسی بودن..چقدر جذابن که دخترا منو فراموش کردن؟"
هوسوک با چشمای گرد به کوک نگاه کرد:"الان از خودت تعریف کردی؟"
کوک شونه ای بالا انداخت:"شاید..نگفتی چقدر جذابن"
هوسوک با چشمای قلبی صحبت کرد:"سه تا داداشن..یکیشون موهای قرمز داره و صورت کیوت..یکیشون خیلی سرد و عجیب بود..بی اعصاب به نظر میومد..موهای طوسی داشت..ولی این در برابر اصل کاری هیچی نیست"
کوک ابرویی بالا انداخت:"اصله کاری؟"
"آره..اون موهاش بلونده..فاک..خیلی جذابه..اگه میشد مخشو میزدم"
کوک خنده ی بلندی کرد:"بیخیال پسر..چیش عجیبه که موهاش بلونده؟"
هوسوک سر تکون داد:"نه نه..منظورم رفتارشه...خیلی سرد و ترسناک..وقتی نگاهت میکنه حس میکنی داره به مغزت نفوذ میکنه.. حس ترسناکیه ولی شده بیگ کراش دخترا".
کوک 'هوم'ـی کشید
با چیزی که شنید ابرو هاش بالا رفتن:"هر سه دندوناشون تیز بود.. انگار ومپایر باشن..یکیشون با من دوست شد و ازش پرسیدم گفت ارثی تیزه ولی خیلی جذابشون کرده"
"خیلی خب..من میرم بیرون رامن بخرم هیونگ..منتظرم بمون تا شام بخرم"
هوسوک خندید:"مهربون شدی..میخوای نرم مخ اونا رو بزنم؟؟من مال خودتمممم"
کوک چشم غره ای به هوسوک رفت با ذوق هودی جدیدش رو پوشید
هوسوک خندید:"جدیده؟باید سیوت کنم خرگوش هودی پوش..کل کمدت هودیه"
"آرههه..برگشتم برات تعریف میکنم الان گشنمه و باید غذا بخرم"
هوسوک سر تکون داد و کوک بعد پوشیدن کفشش از در بیرون رفت.
داخل راه روی کثیف قدم میزاشت..روی دیوار ها نقاشی ها و لک های مختلف بود..اهمیتی نداد و بیرون رفت.
باید سمت نزدیک ترین رستوران میرفت.
بعد از کمی راه رفتن و فکر کردن راجب حرفای هوسوک به رستوران رسید.
***
"مشکلت چیه؟اونا چیزی یادشون نیست و لازم نیست بریم دانشگاه ..من صدساله درسمو تموم کردم و نمیخوام به اون دوران فاکی برگردم"
جیمین اعتراض کرد.تهیونگ لبخند کجی زد:"منم چهارصد ساله درسمو تموم کردم...و اوه..فکر کردی فقط بخاطر اون گاز سمت اونا میرم؟"
چشمای یونگی و جیمین گرد شد:"پس برای چیه؟"
تهیونگ نیشخندی زد و از لیوان خونی که توی دستش بود کمی خورد:"پدرش یه دوست بود..میدونی؟"
"یعنی چی؟؟"
یونگی پرسیدتهیونگ اهمیتی به سوال یونگی نداد:"بجز اون..اون پسر خوشگله"
جیمین و یونگی نگاهی با هم رد و بدل کردن.
"نمیفهمت"
زیر لب گفتن.***
بعد از خوردن شام موضوع مغازه و هودی رو برای هوسوک تعریف کردهوسوک خندید:"واووو..چه جنتلمن"
کوک چشم غره ای رفت:"خفه شو..از سوکجین هیونگ خبری نداری؟"
هوسوک سر تکون داد:"نه..از وقتی با اون مرد عجیب غریب دوست شده کم میبینمش"
"آها..راستی..فردا تیپ بزنیم میخوام جایگاهمو توی دل دخترای دانشگاه از اون تازه واردا پس بگیرم"
بعد این هردو خندیدن.___________________________
سلام سلام
آیم جوگیر=|هق خب میخوام برای این یکی شرط ووت بزارم🚬🚬
شرط پارت بعد:30ووت
همین دیگه..
به من اعتمادی نیست یهو همینطوری اپ میکنم..ولی خوشحال میشم به شرط ووت برسه:)لاو یوووووو🍻❤❤
ESTÁS LEYENDO
🍷 Dancing In The Dark_VKOOK 🍷
Vampirosجونگ کوک حتی تصورش هم نمیکرد زندگیش اینجوری بشه🍷✨ *** Couple:Vkook-Sope-Hopemin genre: Romance- Supernatural - Smut-Vampire